به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم

1300عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر بدان خوش پسر رسد دستم

بلب چون شکر رسد دستم

ازوی انصاف خویشتن روزی

بستانم اگر رسد دستم

دور چون آسمان کنم شب و روز

تا بماه و بخور رسد دستم

نردبانی بباید از زر ساخت

تا برآن سیم بر رسددستم

آفتابا چو شب کنم روزت

گربآه سحر رسد دستم

دل گواهی همی دهد که بتو

بچه خون جگر رسد دستم

پای ازین در نمی کنم کوتاه

بتو روزی مگر رسد دستم

پای مزدت چو نزد من آیی

بدهم گر بسر رسد دستم

باتو روزی کنم معامله یی

صبرکن تا بزر رسد دستم

حال را جان قبول کن ازمن

تا بچیزی دگر رسد دستم

برتو ریزم چو سیف فرغانی

گر بگنج گهر رسد دستم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 2شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 3شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...4شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...5شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...6شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...7شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 8شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...9شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...10شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 11شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 12شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 13شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 14شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 15شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 16شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...17شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...18شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 19شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 20شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 21شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 22شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 23شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 24شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 25شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 26شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 27شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 28شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 29شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...30شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 31شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 32شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 33شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 34شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 35شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 36شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 37شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 38شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 39شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 40شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 41شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 42شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 43شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...44شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...45شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 46شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...47شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 48شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 49شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 50شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 51شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 52شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 53شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 54شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 55شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 56شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 57شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 58شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...59شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 60شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 61شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 62شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 63شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 64شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 65شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 66شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 67شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 68شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 69شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...70شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...71شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...72شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...73شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...74شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 75شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 76شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 77شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 78شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...79شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 80شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 81شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 82شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 83شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 84شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 85شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 86شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 87شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 88شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 89شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...90شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 91شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 92شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 93شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 94شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 95شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 96شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 97شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 98شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 99شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...100شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 101شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 102شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 103شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 104شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 105شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 106شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 107شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 108شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 109شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 110شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...111شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 112شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...113شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 114شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 115شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...116شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...117شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 118شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 119شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 120شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...121شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 122شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...123شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 124شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 125شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 126شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 127شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 128شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 129شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 130شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 131شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 132شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 133شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 134شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 135شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 136شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 137شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 138شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 139شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 140شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 141شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...142شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 143شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 144شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 145شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...146شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 147شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 148شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 149شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 150شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...151شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...152شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 153شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 154شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 155شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 156شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 157شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 158شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 159شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...160شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 161شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 162شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...163شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 164شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 165شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 166شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...167شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 168شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 169شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...170شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 171شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 172شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 173شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 174شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...175شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 176شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 177شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 178شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 179شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...180شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 181شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 182شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 183شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 184شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 185شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 186شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 187شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...188شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 189شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 190شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 191شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 192شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 193شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 194شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 195شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 196شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 197شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 198شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 199شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...200شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،201شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 202شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 203شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 204شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 205شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 206شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...207شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 208شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 209شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 210شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 211شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...212شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...213شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...214شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...215شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 216شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 217شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 218شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 219شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 220شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 221شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 222شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 223شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 224شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 225شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ