به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه دار

1230عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه دار

قصه درد دلم بشنو بدان جان عرضه دار

گرچه باهم نسبتی بود نیازوناز را

رو نیاز من بپیش ناز جانان عرضه دار

ذکر قطره نزد آن دریای پر در تازه کن

حال ذره پیش آن خورشید تابان عرضه دار

همچو بخت ودولت ار آنجا توانی راه برد

بندگی من درآن حضرت فراوان عرضه دار

بی بهشتی کآسمان فرش ویست اندر زمین

آدم سرگشته ام حالم برضوان عرضه دار

تا شب قدر وصال او بیابم لطف کن

آنچه برمن می رود از روز هجران عرضه دار

دردمند عشقم ودرمان من دیدار اوست

تا شفا حاصل شود دردم بدرمان عرضه دار

خامشی امکان ندارد بعدازین احوال من

گربود فرصت بگو ور باشد امکان عرضه دار

بلبلم بی آن گلستان روز و شب گریان چو ابر

اشتیاق من بدان گلهای خندان عرضه دار

چون بدان یوسف رسی ذکر زلیخا بازگو

ور سلیمان را ببینی حال موران عرضه دار

در فراق یار یوسف حسن می دانی که من

همچو یعقوبم مقیم بیت احزان عرضه دار

تحفه یی ازجان شیرین کرده ام آنجا رسان

خدمتی چون شوق بلبل با گلستان عرضه دار

گر کسی بیداد بیند داد از سلطان خوهد

ازمن این قصه بدان سلطان خوبان عرضه دار

سیف فرغانی زهجر دوست بیدادی کشید

با جهان جان بگو یعنی بسلطان عرضه دار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 2شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...3شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 4شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 5شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...6شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...7شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 8شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 9شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 10شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 11شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 12شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 13شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 14شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 15شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 16شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 17شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 18شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 19شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 20شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...21شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 22شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 23شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 24شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 25شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...26شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 27شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 28شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 29شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 30شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 31شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 32شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 33شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 34شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 35شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 36شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...37شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 38شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...39شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 40شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 41شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 42شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 43شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 44شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 45شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 46شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 47شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 48شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...49شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...50شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 51شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 52شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 53شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 54شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 55شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...56شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...57شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 58شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...59شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 60شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...61شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...62شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...63شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 64شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 65شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...66شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 67شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 68شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...69شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 70شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 71شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 72شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 73شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 74شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 75شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 76شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 77شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...78شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 79شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 80شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 81شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 82شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 83شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 84شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 85شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...86شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 87شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 88شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 89شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 90شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 91شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...92شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...93شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...94شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...95شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 96شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...97شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...98شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 99شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 100شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 101شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 102شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 103شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 104شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...105شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...106شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 107شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 108شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 109شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 110شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 111شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 112شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 113شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 114شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 115شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 116شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 117شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...118شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 119شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 120شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 121شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 122شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 123شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 124شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 125شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 126شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 127شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 128شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 129شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 130شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 131شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...132شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...133شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 134شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...135شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 136شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 137شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 138شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 139شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 140شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 141شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 142شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 143شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 144شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 145شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 146شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...147شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 148شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 149شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 150شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 151شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 152شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 153شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 154شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 155شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 156شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 157شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...158شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...159شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...160شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...161شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...162شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 163شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 164شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 165شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 166شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...167شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 168شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 169شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 170شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 171شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 172شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 173شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 174شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 175شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 176شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 177شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...178شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 179شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 180شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 181شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 182شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 183شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 184شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 185شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 186شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 187شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...188شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 189شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 190شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 191شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 192شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 193شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 194شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 195شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 196شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 197شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 198شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...199شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 200شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...201شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 202شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 203شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...204شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...205شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 206شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 207شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 208شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...209شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 210شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...211شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 212شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 213شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 214شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 215شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 216شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 217شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 218شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 219شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 220شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 221شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 222شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 223شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 224شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 225شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 226شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 227شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 228شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 229شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...230شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 231شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 232شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 233شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...234شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 235شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 236شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 237شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 238شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...239شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...240شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 241شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 242شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 243شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 244شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 245شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 246شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 247شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...248شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 249شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 250شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...251شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 252شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 253شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 254شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...255شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 256شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 257شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...258شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 259شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 260شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 261شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 262شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...263شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 264شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 265شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 266شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 267شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...268شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 269شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 270شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 271شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 272شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 273شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 274شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 275شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...276شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 277شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 278شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 279شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 280شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 281شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 282شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 283شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 284شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 285شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 286شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 287شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...288شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،289شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 290شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 291شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 292شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 293شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 294شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...295شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 296شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 297شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 298شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 299شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...300شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...301شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...302شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...303شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 304شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 305شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 306شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 307شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 308شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 309شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 310شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 311شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 312شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 313شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ