به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد

1280عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد

سخت بی یارم وآن یار بدستم نامد

زآن گلستان که ببویش همه آفاق خوشست

گل طلب کردم و جز خار بدستم نامد

سوزن عقل بسی جامه تدبیر بدوخت

لیک سر رشته این کار بدستم نامد

در تمنای وصالش بامید شادی

غم بسی خوردم وغمخوار بدستم نامد

دردم آنست که بیمار کسی گشت دلم

که ازو داروی بیمار بدستم نامد

ای تو صد ره بسر زلف زمن جان برده

این سر زلف تو یکبار بدستم نامد

جور صد یار جفاکار کشیدم بامید

که یکی یار وفادار بدستم نامد

همچو خود بلبل شوریده بسی دیدم لیک

در جهان همچو تو گلزار بدستم نامد

چند از بهر گلی حلقه زدم بر در باغ

غیر خار از سر دیوار بدستم نامد

من بوصف لب لعلش شکرافشان کردم

لیک آن لعل شکربار بدستم نامد

سیف فرغانی گرچه زشکر محرومی

طوطیی چون تو بگفتار بدستم نامد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 2شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 3شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 4شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 5شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...6شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...7شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 8شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 9شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...10شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 11شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 12شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 13شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 14شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 15شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 16شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...17شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 18شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 19شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 20شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 21شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 22شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 23شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...24شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 25شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 26شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 27شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...28شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 29شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 30شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 31شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 32شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 33شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...34شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 35شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 36شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 37شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 38شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 39شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 40شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 41شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 42شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...43شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 44شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 45شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 46شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 47شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 48شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...49شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...50شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...51شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 52شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 53شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 54شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 55شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 56شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 57شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 58شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 59شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...60شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 61شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 62شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 63شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 64شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 65شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 66شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...67شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 68شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 69شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 70شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 71شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...72شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...73شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 74شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...75شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 76شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 77شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...78شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...79شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 80شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 81شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 82شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 83شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 84شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 85شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 86شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 87شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 88شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 89شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 90شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 91شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 92شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...93شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 94شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 95شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 96شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 97شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...98شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 99شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 100شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 101شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 102شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 103شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 104شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 105شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 106شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 107شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 108شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...109شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 110شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...111شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 112شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 113شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 114شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 115شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 116شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 117شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 118شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 119شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 120شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...121شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...122شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 123شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 124شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 125شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 126شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 127شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...128شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...129شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 130شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...131شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 132شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...133شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...134شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...135شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 136شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 137شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...138شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 139شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 140شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...141شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 142شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 143شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 144شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 145شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 146شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 147شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 148شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 149شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...150شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 151شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 152شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 153شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 154شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 155شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 156شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 157شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...158شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 159شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 160شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 161شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 162شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 163شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...164شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...165شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...166شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...167شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 168شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...169شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...170شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 171شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 172شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 173شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 174شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 175شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 176شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...177شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...178شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 179شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 180شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 181شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 182شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 183شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 184شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 185شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 186شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 187شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 188شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 189شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...190شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 191شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 192شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 193شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 194شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 195شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 196شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 197شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 198شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 199شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 200شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 201شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 202شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 203شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...204شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...205شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 206شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...207شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 208شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 209شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 210شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 211شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 212شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 213شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 214شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 215شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 216شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 217شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 218شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...219شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 220شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 221شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 222شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 223شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 224شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 225شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 226شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 227شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 228شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 229شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...230شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...231شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...232شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...233شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...234شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 235شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 236شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 237شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 238شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...239شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 240شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 241شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 242شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 243شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 244شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 245شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 246شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 247شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 248شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 249شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...250شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 251شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 252شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 253شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 254شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 255شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 256شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 257شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 258شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 259شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...260شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 261شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 262شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 263شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 264شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 265شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 266شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 267شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 268شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 269شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 270شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...271شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 272شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...273شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 274شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 275شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...276شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...277شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 278شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 279شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 280شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...281شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 282شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...283شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 284شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 285شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 286شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 287شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 288شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 289شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 290شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 291شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 292شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 293شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 294شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 295شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 296شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 297شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 298شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 299شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 300شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 301شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...302شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 303شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 304شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 305شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...306شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 307شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 308شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 309شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 310شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...311شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...312شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 313شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 314شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 315شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 316شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 317شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 318شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 319شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...320شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 321شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 322شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...323شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 324شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 325شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 326شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...327شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 328شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 329شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...330شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 331شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 332شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 333شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 334شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...335شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 336شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 337شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 338شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 339شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...340شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 341شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 342شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 343شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 344شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 345شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 346شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 347شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...348شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 349شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 350شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 351شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 352شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 353شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 354شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 355شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 356شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 357شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 358شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 359شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...360شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،361شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 362شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 363شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 364شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 365شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 366شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...367شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 368شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 369شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 370شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 371شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...372شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...373شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...374شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...375شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 376شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 377شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 378شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 379شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 380شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 381شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 382شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 383شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 384شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 385شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ