کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلی کز وصل جانان بازماند

    تنی باشد که از جان باز ماند

    نگارینا منم بی روی خوبت

    شبی کز ماه تابان باز ماند

    چه باشد حال آن بیچاره عاشق

    که از وصلت بهجران باز ماند

    چه گردد ذره سرگشته راحال

    که از خورشید رخشان باز ماند

    اگر خورشید رخسار تو بیند

    درآن رخساره حیران بازماند

    وگر بار فراقت بروی افتد

    ز دور این چرخ گردان باز ماند

    غم تو قوت جان عاشقانست

    روا نبود کز ایشان بازماند

    نه دست خلق راشاید عصایی

    که از موسی عمران باز ماند

    کسی را دست آن خاتم نباشد

    کز انگشت سلیمان بازماند

    باسکندر کجا خواهد رسیدن

    گر از خضرآب حیوان بازماند

    بزیر ران هر مردی نیاید

    چو رخش از پور دستان باز ماند

    نگارا سیف فرغانیست بی تو

    چو بلبل کز گلستان بازماند

    زر اشعار او در روم گنجیست

    که زیر خاک پنهان بازماند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha