به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد

1320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دین و دنیا از آن من باشد

اگر او دلستان من باشد

دارم از جان خویش دوسترش

اگر آن دوست جان من باشد

آن حلاوت که در لبست او را

اگر اندر لبان من باشد

من گمان می برم که روح القدس

هر شبی میهمان من باشد

من گدایم برین درو روزی

ملک کونین نان من باشد

گر شبی مر سگان کویش را

طعمه از استخوان من باشد

بگزارم خراج هر دو جهان

اگر او در ضمان من باشد

خویشتن را بجان زیان کنم ار

سود او در زیان من باشد

ننویسم به جز حکایت دوست

تا قلم در بنان من باشد

غزلکهای اینچنین شیرین

دستکار زبان من باشد

همه اشعار سیف فرغانی

چون ببینی از آن من باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۶: سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستا ...2شمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد 3شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...4شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 5شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 6شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 7شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 8شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 9شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 10شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 11شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 12شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 13شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 14شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 15شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 16شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 17شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...18شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...19شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 20شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 21شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...22شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 23شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 24شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 25شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 26شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 27شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 28شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...29شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 30شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 31شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 32شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 33شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 34شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 35شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...36شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 37شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 38شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 39شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...40شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 41شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 42شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 43شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 44شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 45شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...46شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 47شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 48شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 49شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 50شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 51شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 52شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 53شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 54شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...55شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 56شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 57شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 58شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 59شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 60شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...61شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...62شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...63شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 64شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 65شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 66شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 67شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 68شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 69شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 70شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 71شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...72شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 73شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 74شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 75شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 76شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 77شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 78شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...79شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 80شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 81شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 82شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 83شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...84شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...85شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 86شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...87شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 88شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 89شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...90شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...91شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 92شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 93شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 94شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 95شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 96شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 97شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 98شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 99شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 100شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 101شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 102شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 103شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 104شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...105شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 106شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 107شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 108شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 109شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...110شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 111شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 112شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 113شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 114شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 115شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 116شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 117شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 118شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 119شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 120شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...121شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 122شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...123شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 124شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 125شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 126شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 127شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 128شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 129شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 130شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 131شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 132شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...133شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...134شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 135شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 136شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 137شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 138شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 139شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...140شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...141شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 142شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...143شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 144شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...145شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...146شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...147شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 148شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 149شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...150شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 151شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 152شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...153شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 154شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 155شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 156شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 157شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 158شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 159شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 160شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 161شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...162شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 163شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 164شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 165شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 166شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 167شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 168شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 169شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...170شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 171شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 172شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 173شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 174شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 175شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...176شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...177شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...178شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...179شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 180شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...181شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...182شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 183شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 184شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 185شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 186شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 187شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 188شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...189شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...190شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 191شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 192شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 193شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 194شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 195شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 196شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 197شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 198شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 199شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 200شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 201شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...202شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 203شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 204شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 205شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 206شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 207شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 208شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 209شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 210شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 211شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 212شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 213شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 214شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 215شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...216شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...217شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 218شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...219شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 220شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 221شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 222شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 223شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 224شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 225شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 226شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 227شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 228شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 229شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 230شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...231شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 232شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 233شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 234شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 235شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 236شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 237شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 238شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 239شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 240شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 241شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...242شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...243شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...244شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...245شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...246شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 247شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 248شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 249شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 250شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...251شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 252شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 253شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 254شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 255شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 256شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 257شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 258شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 259شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 260شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 261شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...262شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 263شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 264شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 265شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 266شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 267شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 268شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 269شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 270شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 271شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...272شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 273شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 274شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 275شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 276شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 277شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 278شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 279شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 280شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 281شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 282شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...283شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 284شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...285شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 286شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 287شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...288شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...289شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 290شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 291شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 292شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...293شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 294شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...295شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 296شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 297شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 298شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 299شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 300شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 301شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 302شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 303شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 304شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 305شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 306شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 307شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 308شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 309شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 310شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 311شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 312شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 313شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...314شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 315شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 316شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 317شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...318شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 319شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 320شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 321شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 322شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...323شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...324شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 325شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 326شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 327شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 328شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 329شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 330شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 331شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...332شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 333شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 334شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...335شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 336شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 337شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 338شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...339شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 340شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 341شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...342شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 343شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 344شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 345شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 346شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...347شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 348شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 349شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 350شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 351شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...352شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 353شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 354شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 355شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 356شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 357شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 358شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 359شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...360شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 361شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 362شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 363شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 364شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 365شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 366شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 367شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 368شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 369شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 370شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 371شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...372شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،373شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 374شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 375شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 376شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 377شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 378شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...379شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 380شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 381شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 382شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 383شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...384شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...385شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...386شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...387شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 388شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 389شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 390شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 391شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 392شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 393شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 394شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 395شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 396شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 397شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ