به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد

1130عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عمر بی روی یار چون باشد

بوستان بی بهار چون باشد

عشق با من چه می کند دانی

آتش و مرغزار چون باشد

چند گویی که باغمش چونی

ملخ و کشتزار چون باشد

بار بر سر گرفته ره درپیش

رفته در پای خار چون باشد

من پیاده کمند در گردن

هم ره من سوار چون باشد

عالمی در وصال و من محروم

عید و من روزه دار چون باشد

درچنین کار دورم از دل و صبر

هیچ دانی که کار من چون باشد

شتری زیر بار در صحرا

بگسلد ازقطار چون باشد

خود تو دانی که سیف فرغانی

دور از روی یار چون باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...2شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 3شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 4شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 5شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 6شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 7شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 8شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 9شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 10شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 11شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 12شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 13شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 14شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 15شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...16شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...17شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 18شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 19شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...20شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 21شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 22شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 23شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 24شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 25شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 26شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...27شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 28شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 29شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 30شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 31شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 32شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 33شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...34شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 35شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 36شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 37شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...38شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 39شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 40شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 41شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 42شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 43شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...44شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 45شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 46شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 47شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 48شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 49شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 50شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 51شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 52شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...53شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 54شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 55شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 56شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 57شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 58شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...59شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...60شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...61شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 62شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 63شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 64شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 65شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 66شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 67شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 68شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 69شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...70شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 71شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 72شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 73شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 74شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 75شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 76شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...77شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 78شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 79شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 80شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 81شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...82شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...83شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 84شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...85شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 86شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 87شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...88شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...89شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 90شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 91شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 92شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 93شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 94شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 95شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 96شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 97شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 98شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 99شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 100شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 101شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 102شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...103شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 104شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 105شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 106شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 107شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...108شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 109شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 110شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 111شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 112شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 113شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 114شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 115شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 116شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 117شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 118شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...119شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 120شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...121شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 122شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 123شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 124شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 125شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 126شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 127شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 128شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 129شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 130شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...131شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...132شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 133شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 134شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 135شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 136شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 137شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...138شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...139شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 140شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...141شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 142شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...143شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...144شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...145شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 146شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 147شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...148شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 149شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 150شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...151شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 152شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 153شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 154شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 155شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 156شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 157شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 158شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 159شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...160شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 161شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 162شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 163شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 164شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 165شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 166شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 167شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...168شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 169شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 170شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 171شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 172شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 173شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...174شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...175شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...176شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...177شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 178شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...179شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...180شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 181شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 182شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 183شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 184شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 185شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 186شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...187شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...188شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 189شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 190شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 191شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 192شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 193شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 194شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 195شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 196شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 197شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 198شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 199شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...200شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 201شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 202شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 203شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 204شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 205شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 206شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 207شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 208شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 209شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 210شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 211شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 212شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 213شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...214شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...215شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 216شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...217شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 218شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 219شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 220شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 221شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 222شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 223شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 224شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 225شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 226شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 227شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 228شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...229شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 230شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 231شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 232شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 233شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 234شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 235شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 236شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 237شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 238شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 239شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...240شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...241شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...242شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...243شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...244شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 245شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 246شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 247شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 248شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...249شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 250شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 251شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 252شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 253شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 254شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 255شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 256شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 257شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 258شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 259شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...260شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 261شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 262شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 263شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 264شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 265شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 266شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 267شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 268شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 269شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...270شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 271شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 272شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 273شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 274شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 275شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 276شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 277شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 278شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 279شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 280شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...281شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 282شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...283شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 284شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 285شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...286شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...287شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 288شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 289شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 290شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...291شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 292شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...293شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 294شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 295شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 296شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 297شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 298شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 299شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 300شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 301شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 302شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 303شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 304شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 305شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 306شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 307شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 308شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 309شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 310شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 311شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...312شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 313شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 314شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 315شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...316شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 317شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 318شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 319شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 320شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...321شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...322شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 323شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 324شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 325شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 326شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 327شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 328شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 329شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...330شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 331شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 332شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...333شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 334شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 335شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 336شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...337شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 338شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 339شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...340شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 341شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 342شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 343شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 344شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...345شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 346شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 347شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 348شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 349شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...350شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 351شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 352شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 353شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 354شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 355شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 356شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 357شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...358شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 359شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 360شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 361شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 362شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 363شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 364شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 365شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 366شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 367شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 368شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 369شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...370شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،371شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 372شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 373شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 374شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 375شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 376شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...377شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 378شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 379شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 380شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 381شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...382شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...383شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...384شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...385شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 386شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 387شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 388شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 389شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 390شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 391شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 392شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 393شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 394شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 395شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ