کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستان باشد

    نمیرد تا ابد آنکس که او را چون تو جان باشد

    رخت در مجمع خوبان مهی بر گرد او انجم

    تنت در زیر پیراهن گل اندر پرنیان باشد

    نگاری را که موی او سر اندر پای او پیچد

    کجا همسر بود آنکس که مویش تا میان باشد

    چو چشم و ابرویش دیدی ز مژگانش مشو غافل

    بترس ای غافل از مستی که تیرش در کمان باشد

    گه از عارض عرق ریزد که گل زو رنگ و بو گیرد

    گه از پسته شکر بارد که آب از وی روان باشد

    زمین از روی او پر نور و با خورشید رخسارش

    فراغت دارم از ماهی که جایش آسمان باشد

    حدیث او کسی گوید که دایم چون قلم او را

    زبان اندر دهان نبود دهان اندر زبان باشد

    چو کرد او آستین افشان و در رقص آمد آن ساعت

    بسروی ماند آن قامت که شاخش گل فشان باشد

    بگرد او همی گردم مگر آن خود خواند

    وگر گردشکر گردد مگس کی اهل آن باشد

    اگرچه حد من نبود چه باشد گر چو من مسکین

    چو سگ بیرون در خسبد چو در بر آستان باشد

    بسی با درد عشق او بکوشید این دل غمگین

    طبیعت با مرض لابد بکوشد تا توان باشد

    چو گل پیدا شود بلبل بنالد، سیف فرغانی

    چو بلبل می کند افغان که گل تا کی نهان باشد

    چو مجنون با غم لیلی بخواهد از جهان رفتن

    ولیکن قصه دردش بماند تا جهان باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha