کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد

    زبوی اودل وجان را خمار برخیزد

    دهند گردن تسلیم سروران جهان

    بهر قلاده که از زلف یار برخیزد

    اسیر عشق برند از قبیلهای عرب

    چو چشم هندوی تو ترکوار برخیزد

    اگر زحسنش مرخلق را خبر باشد

    هزار عاشقش ازهر دیار برخیزد

    چواو بدلبری اندر میانه بنشیند

    هزار دلشده ازهر کنار برخیزد

    بروز حشر ببینی که کشته شوقش

    زخوابگاه عدم صد هزار برخیزد

    میان حسن و رخش ازخطش غباری هست

    چو چاره تا زمیان این غبار برخیزد

    چو بافراقش بنشست سیف فرغانی

    بود که ازره وصل انتظار برخیزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha