کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد

    کز عشق لشکر آمد بر ملک اندرون زد

    در سینه یی که هر سو چون خیمه چاک دارد

    سلطان عشق گویی خرگاه خویش چون زد

    می گفت دل کزین پس در قید عشق نایم

    بیچاره آنکه لافی از حد خود فزون زد

    هر کشته یی که بگرفت آن غم ورا گریبان

    او آستین و دامن هردم در آب و خون زد

    بیرون خود چو رفتی عالم ز دوست پردان

    او را بیافت هرکو گامی ز خود برون زد

    من سوختم چو عنبر تا حسن بر رخ او

    گل را ز مشک خالی بر روی لاله گون زد

    معذورم ار چو مجنون زنجیر دار عشقم

    کز حلقهای زلفش عقلم در جنون زد

    آن کآب لطف دارد ناگه چو باد بر من

    بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد

    از شعر سیف بیتی بشنید و شادمان شد

    گل در چمن بخندد چون بلبل ارغنون زد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha