کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    درین سخن صفت حسن یار چون گنجد

    حساب بی عدد اندر شمار چون گنجد

    درین جهان که مرا بهره زوست دلتنگی

    چو عشق یار نگنجید یار چون گنجد

    بعالمی که ز زلف و رخش اثر باشد

    درو دو رنگی لیل و نهار چون گنجد

    چو ماه اشرقت الارض بر جهان تابد

    در آسمان و زمین نور و نار چون گنجد

    ز شرم روی چو گلزار او عجب دارم

    که در فضای جهان نوبهار چون گنجد

    ندای وصلش در گوش خلق چون آید

    فروغ رویش در روز بار چون گنجد

    من از شگرفی آن مه همیشه در عجبم

    که روز وصل مرا در کنار چون گنجد

    امیدم ارچه فراخست دست تنگی هست

    ببین که در کف من آن نگار چون گنجد

    منش نیامدم اندر نظر، در آن چشمی

    که سرمه راه نیابد غبار چون گنجد

    غم تو و دل مسکین سیف فرغانی!

    درین طویله در شاهوار چون گنجد

    بکام خویش غمش جای ساخت در دل من

    وگرنه در دهن مور مار چون گنجد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha