کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی دوست

    گل که هر سالی بمردم می رساند بوی دوست

    دم بدم چون تار موسیقار در هر پرده یی

    خوش بنال ای یار تا در چنگت افتد موی دوست

    زآفتاب و ماه و انجم گر تو خواهی راه رفت

    مشعله بر مشعله است از کوی تو با کوی دوست

    گر نظر داری برو از دیدن آن مشعله

    چشم دربند ای مبصر تا ببینی روی دوست

    اندرین پستی ندیدم هیچ، زیباتر نبود

    زیر گردون همچو بر بالای چشم ابروی دوست

    گاو گردون که کشد از بهر اسب دولتت

    گر شوی یک روز شهمات از رخ نیکوی دوست

    خفته مر مقصود را چون دست در گردن کنی

    ای بپای جست و جو گامی نرفته سوی دوست

    زاهل این خرگاه اطناب تعلق قطع کن

    پس بزن هرجا که خواهی خیمه در پهلوی دوست

    سیف فرغانی بتیغ دوست گر کشته شوی

    عاشقی باش که (عاشق) کشتن آمد خوی دوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha