کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

    کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست

    دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو

    که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

    در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا

    وندر آن کس که بدانست وطلب کارتو نیست

    در طلب کاری گلزار وصالت امروز

    نیست راهی که درو پای من وخار تو نیست

    شربت وصل ترا وقت صلای عام است

    زآنکه در شهر کسی نیست که بیمار تو نیست

    من بشکرانه وصلت دل وجان پیش کشم

    گر متاع دل وجان کاسد بازار تو نیست

    در بهای نظری از تو بدادم جانی

    بپذیر از من اگرچند سزاوار تو نیست

    وصل تو خواستم از لطف تو روزی، گفتی

    چون مرا رای بود حاجت گفتار تو نیست

    سیف فرغانی ازتو بکه نالد چون هیچ

    «کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست »

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha