به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۱۲۹: بهشت روح شد گلزار رویت

1220عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بهشت روح شد گلزار رویت

امید عاشقان دیدار رویت

ندانستم که لطف صنع ایزد

بحسن اینجا رساند کار رویت

زمین را ذرها خورشید گردد

اگر بروی فتد انوار رویت

لبانت شکر مصر جمالت

زبانت بلبل گلزار رویت

گل سوری چو خار اندر گلستان

بها ناورد در بازار رویت

بدیدم از درست ماه بیش است

عیار حسن در دینار رویت

مه نو کومدد دارد ز خورشید

نگردد بدر بی تیمار رویت

فروغ شمع مه پشت زمین را

نگیرد جز باستظهار رویت

بجز آیینه ارواح عشاق

نداند هیچ کس مقدار رویت

ترا بیند نظر در هر چه دارد

کسی کو کسب کرد اسرار رویت

ببین چون سیف فرغانی جهانی

چو چشم تو شده بیمار رویت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۲۸: مرا تا دل شد اندر کار رویت 2شمارهٔ ۱۲۹: بهشت روح شد گلزار رویت 3شمارهٔ ۱۳۰: ای مه و خور بروی تو محتاج 4شمارهٔ ۱۳۱: زهی بالعل میگونت شکر هیچ 5شمارهٔ ۱۳۲: زهی بالعل تو شهد و شکر هیچ 6شمارهٔ ۱۳۳: زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست 7شمارهٔ ۱۳۴: ای چو انجم جیش حسنت بی عدد 8شمارهٔ ۱۳۵: ای زروی تو مه و خور را مدد 9شمارهٔ ۱۳۶: زکوی دوست بادی بر من افتاد 10شمارهٔ ۱۳۷: حق که این روی دلستان بتو داد 11شمارهٔ ۱۳۸: از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد 12شمارهٔ ۱۳۹: گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد 13شمارهٔ ۱۴۰: نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تاب ...14شمارهٔ ۱۴۱: دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد 15شمارهٔ ۱۴۲: خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد 16شمارهٔ ۱۴۳: نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد 17شمارهٔ ۱۴۴: درین تفکرم ای جان که گر فراق افتد 18شمارهٔ ۱۴۵: در دل از عشق کسی گر خار خارت اوفت ...19شمارهٔ ۱۴۶: درین سخن صفت حسن یار چون گنجد 20شمارهٔ ۱۴۷: مرا در دل غم جان می نگنجد 21شمارهٔ ۱۴۸: دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد 22شمارهٔ ۱۴۹: شمع خورشید که آفاق منور دارد 23شمارهٔ ۱۵۰: کسی کز دل سخن گوید دمش چون جان اث ...24شمارهٔ ۱۵۱: اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر د ...25شمارهٔ ۱۵۲: روی تو که ماه را خجل دارد 26شمارهٔ ۱۵۳: کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد 27شمارهٔ ۱۵۴: نگارا دل همی خواهد که عشقت را نها ...28شمارهٔ ۱۵۵: نور رخ تو قمر ندارد 29شمارهٔ ۱۵۶: دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد 30شمارهٔ ۱۵۷: بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد 31شمارهٔ ۱۵۸: کسی کو همچو تو جانان ندارد 32شمارهٔ ۱۵۹: چشم تو کوجز دل سیاه ندارد 33شمارهٔ ۱۶۰: تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین د ...34شمارهٔ ۱۶۱: مه نکویی زروی او دارد 35شمارهٔ ۱۶۲: در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد 36شمارهٔ ۱۶۳: اندرین شهر دلم سرو روانی دارد 37شمارهٔ ۱۶۴: خرم آن جان که برویت نگرانی دارد 38شمارهٔ ۱۶۵: عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد 39شمارهٔ ۱۶۶: دل برد از من دلبری کآرام دلها می ...40شمارهٔ ۱۶۷: گرترا بی عشق ازین سان زندگانی بگذ ...41شمارهٔ ۱۶۸: نگار من چو اندر من نظر کرد 42شمارهٔ ۱۶۹: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 43شمارهٔ ۱۷۰: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 44شمارهٔ ۱۷۱: کسی که ازلب شیرین تو دهان خوش کرد 45شمارهٔ ۱۷۲: آنکس که بهر نام تو از جان زیان نک ...46شمارهٔ ۱۷۳: هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد 47شمارهٔ ۱۷۴: عشق تو مرا ز من برآورد 48شمارهٔ ۱۷۵: هر دم دلم ز عشق تو افغان برآورد 49شمارهٔ ۱۷۶: دلبرا اندوه عشقت شادی جان آورد 50شمارهٔ ۱۷۷: بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد 51شمارهٔ ۱۷۸: از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد 52شمارهٔ ۱۷۹: هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد 53شمارهٔ ۱۸۰: چو پرده از رخ چون آفتاب برداری 54شمارهٔ ۱۸۱: ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد 55شمارهٔ ۱۸۲: هرکه در عشق نمیرد ببقایی نرسد 56شمارهٔ ۱۸۳: دل شد ز دست و دست بدلبر نمی رسد 57شمارهٔ ۱۸۴: بسی گفتم ترا گر یاد باشد 58شمارهٔ ۱۸۵: دل زنده بدرد عشق باشد 59شمارهٔ ۱۸۶: سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستا ...60شمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد 61شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...62شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 63شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 64شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 65شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 66شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 67شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 68شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 69شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 70شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 71شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 72شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 73شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 74شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 75شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...76شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...77شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 78شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 79شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...80شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 81شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 82شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 83شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 84شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 85شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 86شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...87شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 88شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 89شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 90شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 91شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 92شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 93شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...94شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 95شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 96شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 97شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...98شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 99شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 100شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 101شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 102شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 103شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...104شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 105شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 106شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 107شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 108شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 109شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 110شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 111شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 112شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...113شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 114شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 115شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 116شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 117شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 118شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...119شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...120شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...121شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 122شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 123شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 124شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 125شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 126شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 127شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 128شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 129شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...130شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 131شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 132شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 133شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 134شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 135شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 136شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...137شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 138شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 139شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 140شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 141شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...142شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...143شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 144شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...145شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 146شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 147شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...148شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...149شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 150شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 151شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 152شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 153شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 154شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 155شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 156شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 157شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 158شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 159شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 160شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 161شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 162شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...163شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 164شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 165شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 166شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 167شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...168شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 169شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 170شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 171شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 172شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 173شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 174شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 175شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 176شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 177شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 178شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...179شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 180شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...181شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 182شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 183شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 184شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 185شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 186شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 187شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 188شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 189شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 190شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...191شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...192شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 193شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 194شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 195شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 196شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 197شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...198شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...199شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 200شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...201شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 202شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...203شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...204شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...205شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 206شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 207شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...208شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 209شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 210شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...211شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 212شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 213شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 214شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 215شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 216شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 217شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 218شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 219شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...220شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 221شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 222شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 223شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 224شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 225شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 226شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 227شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...228شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 229شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 230شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 231شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 232شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 233شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...234شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...235شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...236شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...237شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 238شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...239شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...240شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 241شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 242شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 243شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 244شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 245شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 246شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...247شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...248شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 249شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 250شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 251شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 252شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 253شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 254شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 255شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 256شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 257شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 258شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 259شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...260شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 261شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 262شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 263شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 264شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 265شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 266شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 267شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 268شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 269شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 270شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 271شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 272شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 273شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...274شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...275شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 276شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...277شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 278شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 279شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 280شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 281شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 282شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 283شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 284شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 285شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 286شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 287شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 288شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...289شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 290شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 291شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 292شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 293شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 294شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 295شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 296شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 297شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 298شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 299شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...300شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...301شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...302شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...303شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...304شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 305شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 306شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 307شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 308شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...309شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 310شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 311شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 312شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 313شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 314شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 315شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 316شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 317شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 318شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 319شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...320شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 321شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 322شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 323شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 324شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 325شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 326شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 327شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 328شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 329شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...330شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 331شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 332شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 333شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 334شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 335شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 336شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 337شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 338شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 339شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 340شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...341شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 342شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...343شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 344شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 345شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...346شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...347شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 348شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 349شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 350شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...351شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 352شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...353شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 354شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 355شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 356شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 357شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 358شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 359شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 360شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 361شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 362شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 363شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 364شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 365شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 366شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 367شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 368شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 369شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 370شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 371شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...372شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 373شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 374شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 375شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...376شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 377شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 378شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 379شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 380شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...381شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...382شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 383شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 384شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 385شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 386شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 387شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 388شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 389شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...390شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 391شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 392شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...393شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 394شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 395شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 396شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...397شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 398شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 399شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...400شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 401شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 402شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 403شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 404شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...405شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 406شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 407شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 408شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 409شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...410شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 411شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 412شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 413شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 414شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 415شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 416شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 417شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...418شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 419شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 420شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 421شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 422شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 423شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 424شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 425شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 426شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 427شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 428شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 429شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...430شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،431شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 432شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 433شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 434شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 435شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 436شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...437شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 438شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 439شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 440شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 441شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...442شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...443شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...444شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...445شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 446شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 447شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 448شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 449شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 450شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 451شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 452شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 453شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 454شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 455شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ