کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون کنم ای جان مرااز چون تو یاری چاره نیست

    غمخور عشقم مرااز غمگساری چاره نیست

    گرچه عشقت چاره دارد ازهزاران همچو ما

    چاره ما کن که ماراازتو باری چاره نیست

    پایدار آمد سر زلفت بدست دیگران

    آخر اندر چنگ ما از چند تاری چاره نیست

    تن بزن در هجر او ای دل که اندر کوی عشق

    تا بدانی قدر وصل از انتظاری چاره نیست

    از سر رحم ای رفیقان بنده را یاری کنید

    کین زپا افتاده را از دستیاری چاره نیست

    راحت دیدار جانان نیست بی رنج رقیب

    هرکجا باشد گلی آنجا ز خاری چاره نیست

    بی گمان چون موکب سلطان جایی بگذرد

    دیده نظارگی رااز غباری چاره نیست

    در شب وصلش بسی اندیشه کردم از فراق

    هر که می نوشید او را از خماری چاره نیست

    در جهان افسانه یی شد سیف فرغانی بعشق

    عاشقان هستند لیک از نامداری چاره نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha