به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۹۶: مرا با رخ تو نظر بهر چیست

1090عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مرا با رخ تو نظر بهر چیست

چو رویت نبینم بصر بهر چیست

چو شیرین نگردد ازو کام من

ترا این لب چون شکر بهر چیست

چواز روز (بی بهره باشند) خلق

بر افلاک شمس وقمر بهر چیست

چو از وی توانگر نگردد فقیر

غنی را همه سیم وزر بهر چیست

چو عاشق نشد بر پری منظری

پس این آدمی ای پسر بهر چیست

چو از دست برنایدت کار عشق

پس ارواح اندر صور بهر چیست

چو بی بهره باشیم ازآب حیات

برین خاک مارا گذر بهر چیست

تو از بهر عشق آفریده شدی

چو میوه نباشد شجر بهر چیست

چو مردم بهر دام بهر قفس

بگیرندت این بال وپر بهر چیست

من ارنیستم عاشق روی او

لب وچشم من خشک و تر بهر چیست

برین روی زردی زبهر چه رنج

درین جسم خون جگر بهر چیست

پس این سیف فرغانی اندر جهان

چو مجنون ولیلی سمر بهر چیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۹۵: همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست 2شمارهٔ ۹۶: مرا با رخ تو نظر بهر چیست 3شمارهٔ ۹۷: ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیس ...4شمارهٔ ۹۸: دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست 5شمارهٔ ۹۹: در سمن با آن طراوت حسن این رخسار ن ...6شمارهٔ ۱۰۰: دل زمن برد آنکه جان را نزد او مقد ...7شمارهٔ ۱۰۱: مرا بغیر تو اندر جهان دگر کس نیست 8شمارهٔ ۱۰۲: عاشقان را در ره عشق آرمیدن شرط نی ...9شمارهٔ ۱۰۳: جانا بیا که مرا جان دریغ نیست 10شمارهٔ ۱۰۴: کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو ...11شمارهٔ ۱۰۵: چون کنم ای جان مرااز چون تو یاری ...12شمارهٔ ۱۰۶: مرا که یک نفس از وصل یار سیری نیس ...13شمارهٔ ۱۰۷: چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نی ...14شمارهٔ ۱۰۸: گشت روی زمین چو صحن بهشت 15شمارهٔ ۱۰۹: آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت 16شمارهٔ ۱۱۰: کسی کو غم عشق جانان نداشت 17شمارهٔ ۱۱۱: آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان دا ...18شمارهٔ ۱۱۲: ماه پیش رخ تو تاب نداشت 19شمارهٔ ۱۱۳: در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداش ...20شمارهٔ ۱۱۴: گرچه متاع جان بر جانان خطرنداشت 21شمارهٔ ۱۱۵: زنده دل نبود کسی کو ذوق درویشان ن ...22شمارهٔ ۱۱۶: در آن زمان که دلم میل با جمالی دا ...23شمارهٔ ۱۱۷: یار در شیرینی از شکر گذشت 24شمارهٔ ۱۱۸: منم آن کس که عشق یارم کشت 25شمارهٔ ۱۱۹: شکری بجان خریدم زلب شکرفروشت 26شمارهٔ ۱۲۰: عاشق روی تو از کوی تو ناید در بهش ...27شمارهٔ ۱۲۱: ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور ی ...28شمارهٔ ۱۲۲: عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت 29شمارهٔ ۱۲۳: دل حظ خویشتن ز رخ یار برگرفت 30شمارهٔ ۱۲۴: جانم از عشقت پریشانی گرفت 31شمارهٔ ۱۲۵: یار دل بر بود و از من روی پنهان ک ...32شمارهٔ ۱۲۶: زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت 33شمارهٔ ۱۲۷: هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است 34شمارهٔ ۱۲۸: مرا تا دل شد اندر کار رویت 35شمارهٔ ۱۲۹: بهشت روح شد گلزار رویت 36شمارهٔ ۱۳۰: ای مه و خور بروی تو محتاج 37شمارهٔ ۱۳۱: زهی بالعل میگونت شکر هیچ 38شمارهٔ ۱۳۲: زهی بالعل تو شهد و شکر هیچ 39شمارهٔ ۱۳۳: زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست 40شمارهٔ ۱۳۴: ای چو انجم جیش حسنت بی عدد 41شمارهٔ ۱۳۵: ای زروی تو مه و خور را مدد 42شمارهٔ ۱۳۶: زکوی دوست بادی بر من افتاد 43شمارهٔ ۱۳۷: حق که این روی دلستان بتو داد 44شمارهٔ ۱۳۸: از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد 45شمارهٔ ۱۳۹: گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد 46شمارهٔ ۱۴۰: نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تاب ...47شمارهٔ ۱۴۱: دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد 48شمارهٔ ۱۴۲: خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد 49شمارهٔ ۱۴۳: نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد 50شمارهٔ ۱۴۴: درین تفکرم ای جان که گر فراق افتد 51شمارهٔ ۱۴۵: در دل از عشق کسی گر خار خارت اوفت ...52شمارهٔ ۱۴۶: درین سخن صفت حسن یار چون گنجد 53شمارهٔ ۱۴۷: مرا در دل غم جان می نگنجد 54شمارهٔ ۱۴۸: دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد 55شمارهٔ ۱۴۹: شمع خورشید که آفاق منور دارد 56شمارهٔ ۱۵۰: کسی کز دل سخن گوید دمش چون جان اث ...57شمارهٔ ۱۵۱: اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر د ...58شمارهٔ ۱۵۲: روی تو که ماه را خجل دارد 59شمارهٔ ۱۵۳: کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد 60شمارهٔ ۱۵۴: نگارا دل همی خواهد که عشقت را نها ...61شمارهٔ ۱۵۵: نور رخ تو قمر ندارد 62شمارهٔ ۱۵۶: دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد 63شمارهٔ ۱۵۷: بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد 64شمارهٔ ۱۵۸: کسی کو همچو تو جانان ندارد 65شمارهٔ ۱۵۹: چشم تو کوجز دل سیاه ندارد 66شمارهٔ ۱۶۰: تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین د ...67شمارهٔ ۱۶۱: مه نکویی زروی او دارد 68شمارهٔ ۱۶۲: در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد 69شمارهٔ ۱۶۳: اندرین شهر دلم سرو روانی دارد 70شمارهٔ ۱۶۴: خرم آن جان که برویت نگرانی دارد 71شمارهٔ ۱۶۵: عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد 72شمارهٔ ۱۶۶: دل برد از من دلبری کآرام دلها می ...73شمارهٔ ۱۶۷: گرترا بی عشق ازین سان زندگانی بگذ ...74شمارهٔ ۱۶۸: نگار من چو اندر من نظر کرد 75شمارهٔ ۱۶۹: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 76شمارهٔ ۱۷۰: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 77شمارهٔ ۱۷۱: کسی که ازلب شیرین تو دهان خوش کرد 78شمارهٔ ۱۷۲: آنکس که بهر نام تو از جان زیان نک ...79شمارهٔ ۱۷۳: هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد 80شمارهٔ ۱۷۴: عشق تو مرا ز من برآورد 81شمارهٔ ۱۷۵: هر دم دلم ز عشق تو افغان برآورد 82شمارهٔ ۱۷۶: دلبرا اندوه عشقت شادی جان آورد 83شمارهٔ ۱۷۷: بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد 84شمارهٔ ۱۷۸: از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد 85شمارهٔ ۱۷۹: هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد 86شمارهٔ ۱۸۰: چو پرده از رخ چون آفتاب برداری 87شمارهٔ ۱۸۱: ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد 88شمارهٔ ۱۸۲: هرکه در عشق نمیرد ببقایی نرسد 89شمارهٔ ۱۸۳: دل شد ز دست و دست بدلبر نمی رسد 90شمارهٔ ۱۸۴: بسی گفتم ترا گر یاد باشد 91شمارهٔ ۱۸۵: دل زنده بدرد عشق باشد 92شمارهٔ ۱۸۶: سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستا ...93شمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد 94شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...95شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 96شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 97شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 98شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 99شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 100شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 101شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 102شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 103شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 104شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 105شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 106شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 107شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 108شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...109شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...110شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 111شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 112شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...113شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 114شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 115شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 116شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 117شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 118شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 119شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...120شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 121شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 122شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 123شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 124شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 125شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 126شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...127شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 128شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 129شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 130شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...131شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 132شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 133شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 134شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 135شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 136شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...137شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 138شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 139شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 140شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 141شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 142شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 143شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 144شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 145شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...146شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 147شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 148شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 149شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 150شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 151شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...152شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...153شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...154شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 155شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 156شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 157شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 158شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 159شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 160شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 161شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 162شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...163شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 164شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 165شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 166شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 167شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 168شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 169شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...170شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 171شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 172شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 173شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 174شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...175شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...176شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 177شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...178شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 179شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 180شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...181شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...182شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 183شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 184شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 185شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 186شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 187شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 188شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 189شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 190شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 191شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 192شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 193شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 194شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 195شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...196شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 197شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 198شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 199شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 200شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...201شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 202شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 203شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 204شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 205شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 206شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 207شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 208شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 209شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 210شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 211شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...212شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 213شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...214شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 215شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 216شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 217شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 218شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 219شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 220شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 221شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 222شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 223شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...224شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...225شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 226شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 227شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 228شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 229شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 230شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...231شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...232شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 233شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...234شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 235شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...236شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...237شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...238شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 239شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 240شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...241شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 242شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 243شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...244شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 245شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 246شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 247شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 248شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 249شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 250شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 251شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 252شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...253شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 254شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 255شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 256شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 257شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 258شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 259شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 260شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...261شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 262شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 263شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 264شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 265شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 266شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...267شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...268شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...269شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...270شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 271شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...272شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...273شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 274شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 275شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 276شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 277شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 278شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 279شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...280شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...281شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 282شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 283شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 284شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 285شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 286شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 287شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 288شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 289شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 290شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 291شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 292شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...293شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 294شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 295شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 296شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 297شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 298شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 299شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 300شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 301شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 302شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 303شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 304شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 305شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 306شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...307شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...308شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 309شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...310شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 311شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 312شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 313شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 314شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 315شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 316شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 317شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 318شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 319شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 320شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 321شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...322شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 323شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 324شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 325شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 326شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 327شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 328شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 329شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 330شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 331شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 332شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...333شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...334شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...335شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...336شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...337شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 338شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 339شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 340شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 341شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...342شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 343شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 344شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 345شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 346شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 347شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 348شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 349شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 350شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 351شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 352شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...353شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 354شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 355شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 356شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 357شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 358شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 359شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 360شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 361شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 362شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...363شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 364شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 365شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 366شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 367شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 368شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 369شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 370شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 371شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 372شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 373شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...374شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 375شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...376شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 377شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 378شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...379شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...380شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 381شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 382شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 383شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...384شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 385شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...386شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 387شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 388شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 389شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 390شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 391شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 392شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 393شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 394شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 395شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 396شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 397شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 398شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 399شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 400شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 401شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 402شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 403شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 404شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...405شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 406شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 407شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 408شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...409شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 410شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 411شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 412شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 413شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...414شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...415شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 416شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 417شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 418شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 419شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 420شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 421شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 422شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...423شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 424شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 425شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...426شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 427شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 428شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 429شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...430شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 431شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 432شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...433شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 434شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 435شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 436شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 437شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...438شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 439شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 440شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 441شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 442شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...443شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 444شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 445شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 446شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 447شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 448شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 449شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 450شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...451شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 452شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 453شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 454شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 455شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 456شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 457شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 458شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 459شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 460شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 461شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 462شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...463شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،464شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 465شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 466شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 467شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 468شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 469شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...470شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 471شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 472شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 473شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 474شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...475شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...476شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...477شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...478شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 479شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 480شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 481شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 482شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 483شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 484شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 485شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 486شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 487شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 488شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ