کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگار من که بلب جان دهد جهانی را

    ببوسه یی بخرد از تو نیم جانی را

    میان وصل و فراقش ز بهر ما سخنست

    دو پادشا بخصومت خورند نانی را

    میان دایره روی او ز خال سیاه

    که نقطه زد ز دل لاله ارغوانی را

    رخان آن شه خوبان نگر مگو دیگر

    دو آفتاب کجا باشد آسمانی را

    چو خوان لطف شود عام از میانه مرا

    مران که از مگسی چاره نیست خوانی را

    بتن ز خوردن اندوه او شدم لاغر

    بغم ز گوشت جدا کردم استخوانی را

    برید دولت از آن حضرتم پیام آورد

    خلاصه این که بگویند مر فلانی را

    اگر تو کم کنی از خود منت زیاده کنم

    درین معامله سودیست هر زیانی را

    خطاست همچو سگ کوی هر دری بودن

    چو پرده باش و ملازم شو آستانی را

    ز خاکدان در ماست سیف فرغانی

    ز بلبلی نبود چاره گلستانی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha