کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل درو بند که دلدارت اوست

    ره او رو که بره یارت اوست

    کار اگر بهر دل دوست کنی

    بی گمان عاقبت کارت اوست

    در نخستین قدم از ره او را

    یافت خواهی که طلب کارت اوست

    هست سر بر تن چون گل بر شاخ

    لیک در زیر قدم خارت اوست

    دل یکی کن بدو عالم مفروش

    خویشتن را چو خریدارت اوست

    تا بدان حضرت اعلی برسی

    چاره یی ساز که ناچارت اوست

    با کسی درد دل خویش مگوی

    که دوای دل بیمارت اوست

    تویی تست که تو با همه کس

    فخر ازو می کنی و عارت اوست

    دور کن از رخ خود گرد خودی

    زآنکه بر آینه زنگارت اوست

    عندلیب چمن عشق شدی

    خوش همی گوی که گلزارت اوست

    سیف فرغانی بهر دل خویش

    عافیت خواه که بیمارت اوست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha