کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دست

    چیست جان کز پی جانان نتوان داد ز دست

    ای گلستان وفا خار جفا لازم تست

    از پی خار گلستان نتوان داد ز دست

    همچو تو دوست مرا دست بدشواری داد

    چون بدست آمدی آسان نتوان داد ز دست

    گرچه آن زلف پریشانی دلراست سبب

    آن سر زلف پریشان نتوان داد ز دست

    دی یکی گفت برو ترک غم عشق بگو

    بچنان وسوسه ایمان نتوان داد ز دست

    خاک کوی تو بملک دو جهان نفروشم

    گوهر قیمتی ارزان نتوان داد ز دست

    جای موری که مرا دست دهد بر در تو

    بهمه ملک سلیمان نتوان داد ز دست

    محنتت را که گدایانش چو نعمت بخورند

    بهمه دولت سلطان نتوان داد ز دست

    سیف فرغانی اگر چند توانگر باشی

    بر درش جای گدایان نتوان داد ز دست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha