به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطلقست
حق حکم تو زما تسلیم وحکم تو حقست
در ادای حق ودر ادراک حکمتهای تو
نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست
غرقه دریای شوقت از ملایک برترست
کشته هیجای عشقت با شهیدان ملحقست
ملک عالم بر در دل رفت درویش ترا
گفت رو بیرون در بنشین که جا مستغرقست
پای مال اسب همت کرد شاه این بساط
نطع گردون راکه از انجم هزاران بیذقست
ازسر ره چون کسی را دور شد خرسنگ نفس
بعد از آن بر فرق اکوان پای سیرش مطلقست
هردم از دریای دل موج اناالحق می زند
تشنه وصلت که در قاموس شوقت مغرقست
عاشق تو درمیان خلق با رخسار زرد
همچو اندر خیل انجم ماه زرین بیرقست
اندر آن هیجا که شاهان را علم شد سرنگون
این شکسته دل چو اندر قلب لشکر سنجقست
سر بباز وجان فشان رخصت مده خود را برفق
برکسی کین درزند ابواب رخصت مغلقست
سیف فرغانی برین درگاه ازهر تحفه یی
درد دل را قیمت وخون جگر را رونقست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.