به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۳۱: ای بدل کرده آشنایی را

1050عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای بدل کرده آشنایی را

برگزیده زما جدایی را

خوی تیز ازبرای آن نبود

که ببرند آشنایی را

در فراقت چو مرغ محبوسم

که تصور کند رهایی را

مژه در خون چو دست قصابست

بی تو مر دیده سنایی را

شمع رخساره تو می طلبم

همچو پروانه روشنایی را

آفتابی و بی تو نوری نیست

ذره یی این دل هوایی را

عندلیبم بجان همی جویم

برگ گل دفع بینوایی را

بی جمالت چو سیف فرغانی

ترک کردم سخن سرایی را

چاره کارها بجستم و دید

چاره وصل است بی شمایی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰: عاشق روی توام از من مپوش آن روی را 2شمارهٔ ۳۱: ای بدل کرده آشنایی را 3شمارهٔ ۳۲: ای سعادت زپی زینت وزیبایی را 4شمارهٔ ۳۳: الا ای غمت شادی جان ما 5شمارهٔ ۳۴: ای گل روی تو برده رونق گلزارها 6شمارهٔ ۳۵: ای کرده بعشق تو دل پرورش جانها 7شمارهٔ ۳۶: ما را دلیست سوخته آتش طلب 8شمارهٔ ۳۷: روزی آن روی چو خورشید وبر و خال چو ...9شمارهٔ ۳۸: ای خجل از روی خوبت آفتاب 10شمارهٔ ۳۹: ای خطت سلسله یی بر قمر از عنبر ناب 11شمارهٔ ۴۰: ای پسته دهانت شیرین و انگبین لب 12شمارهٔ ۴۱: ایا چوحسن بمعنی نکو بصورت خوب 13شمارهٔ ۴۲: ای گلستان حسن ترا بنده عندلیب 14شمارهٔ ۴۳: طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت 15شمارهٔ ۴۴: ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت 16شمارهٔ ۴۵: چو حسن روی تو آوازه در جهان انداخت 17شمارهٔ ۴۶: ای که شاهان جهانند گدایان درت 18شمارهٔ ۴۷: دلم بربود دوش آن نرگس مست 19شمارهٔ ۴۸: ای که لبت منبع آب بقاست 20شمارهٔ ۴۹: دل کنون زنده بجان نیست که جانان ای ...21شمارهٔ ۵۰: در رخت می نگرم جلوه گه جان اینجاست 22شمارهٔ ۵۱: تبارک الله از آن روی دلستان که ترا ...23شمارهٔ ۵۲: اختر از خدمت قمر دور است 24شمارهٔ ۵۳: جانا زرشک خط تو عنبر در آتش است 25شمارهٔ ۵۴: ما غریبیم وشهر ازآن شماست 26شمارهٔ ۵۵: عذر قدمت بسر توان خواست 27شمارهٔ ۵۶: آن کو بدر تو سر نهاده است 28شمارهٔ ۵۷: دلبر ما کهربا بر دست بست 29شمارهٔ ۵۸: دلبری کز لطف گویی بر تنش جان غالبس ...30شمارهٔ ۵۹: آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست 31شمارهٔ ۶۰: من می روم و دلم بر تست 32شمارهٔ ۶۱: تا مرا آن ماه تابان دوستست 33شمارهٔ ۶۲: دل چون بجان نظر فگند جای عشق تست 34شمارهٔ ۶۳: روز رخت که غره ماه جمال تست 35شمارهٔ ۶۴: هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست 36شمارهٔ ۶۵: باری گر آمدی و نشد یار از آن تو 37شمارهٔ ۶۶: طوطی روح که دامش قفس ناسوتست 38شمارهٔ ۶۷: گرمرا زلفت اوفتد در دست 39شمارهٔ ۶۸: گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دس ...40شمارهٔ ۶۹: عاشق اینجا از برای دیدن یار آمدست 41شمارهٔ ۷۰: دلم بسلسله زلف یار در بندست 42شمارهٔ ۷۱: بداد باز مراصحبت نگاری دست 43شمارهٔ ۷۲: هان ای نسیم صبح که بویت معطرست 44شمارهٔ ۷۳: بازم از جور فلک این دل غمناک پرست 45شمارهٔ ۷۴: صحبت جانان بر اهل دل از جان خوشترس ...46شمارهٔ ۷۵: نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست 47شمارهٔ ۷۶: اختر ازخدمت قمر دورست 48شمارهٔ ۷۷: دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست 49شمارهٔ ۷۸: هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطل ...50شمارهٔ ۷۹: دل تنگم و ز عشق توام بار بر دلست 51شمارهٔ ۸۰: تو آن شاهی که سلطانت غلامست 52شمارهٔ ۸۱: بس کور دلست آنکه بجز تو نگرانست 53شمارهٔ ۸۲: دلبرا عشق تو نه کار منست 54شمارهٔ ۸۳: ای که لعل لب تو آبخور جان منست 55شمارهٔ ۸۴: مهی که از غم عشقش دلم پر ازخونست 56شمارهٔ ۸۵: هم کوی تو از جهان برونست 57شمارهٔ ۸۶: یار من خسرو خوبان ولبش شیرینست 58شمارهٔ ۸۷: روی از خلق بگردان که بحق راه اینست 59شمارهٔ ۸۸: دل درو بند که دلدارت اوست 60شمارهٔ ۸۹: دوست سلطان و دل ولایت اوست 61شمارهٔ ۹۰: آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست 62شمارهٔ ۹۱: آفتاب حسن را برج شرف شد روی دوست 63شمارهٔ ۹۲: ماه دو هفته را نبود نور روی دوست 64شمارهٔ ۹۳: عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی د ...65شمارهٔ ۹۴: ترا من دوست دارم تا جهان هست 66شمارهٔ ۹۵: همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست 67شمارهٔ ۹۶: مرا با رخ تو نظر بهر چیست 68شمارهٔ ۹۷: ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیس ...69شمارهٔ ۹۸: دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست 70شمارهٔ ۹۹: در سمن با آن طراوت حسن این رخسار ن ...71شمارهٔ ۱۰۰: دل زمن برد آنکه جان را نزد او مقد ...72شمارهٔ ۱۰۱: مرا بغیر تو اندر جهان دگر کس نیست 73شمارهٔ ۱۰۲: عاشقان را در ره عشق آرمیدن شرط نی ...74شمارهٔ ۱۰۳: جانا بیا که مرا جان دریغ نیست 75شمارهٔ ۱۰۴: کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو ...76شمارهٔ ۱۰۵: چون کنم ای جان مرااز چون تو یاری ...77شمارهٔ ۱۰۶: مرا که یک نفس از وصل یار سیری نیس ...78شمارهٔ ۱۰۷: چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نی ...79شمارهٔ ۱۰۸: گشت روی زمین چو صحن بهشت 80شمارهٔ ۱۰۹: آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت 81شمارهٔ ۱۱۰: کسی کو غم عشق جانان نداشت 82شمارهٔ ۱۱۱: آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان دا ...83شمارهٔ ۱۱۲: ماه پیش رخ تو تاب نداشت 84شمارهٔ ۱۱۳: در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداش ...85شمارهٔ ۱۱۴: گرچه متاع جان بر جانان خطرنداشت 86شمارهٔ ۱۱۵: زنده دل نبود کسی کو ذوق درویشان ن ...87شمارهٔ ۱۱۶: در آن زمان که دلم میل با جمالی دا ...88شمارهٔ ۱۱۷: یار در شیرینی از شکر گذشت 89شمارهٔ ۱۱۸: منم آن کس که عشق یارم کشت 90شمارهٔ ۱۱۹: شکری بجان خریدم زلب شکرفروشت 91شمارهٔ ۱۲۰: عاشق روی تو از کوی تو ناید در بهش ...92شمارهٔ ۱۲۱: ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور ی ...93شمارهٔ ۱۲۲: عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت 94شمارهٔ ۱۲۳: دل حظ خویشتن ز رخ یار برگرفت 95شمارهٔ ۱۲۴: جانم از عشقت پریشانی گرفت 96شمارهٔ ۱۲۵: یار دل بر بود و از من روی پنهان ک ...97شمارهٔ ۱۲۶: زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت 98شمارهٔ ۱۲۷: هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است 99شمارهٔ ۱۲۸: مرا تا دل شد اندر کار رویت 100شمارهٔ ۱۲۹: بهشت روح شد گلزار رویت 101شمارهٔ ۱۳۰: ای مه و خور بروی تو محتاج 102شمارهٔ ۱۳۱: زهی بالعل میگونت شکر هیچ 103شمارهٔ ۱۳۲: زهی بالعل تو شهد و شکر هیچ 104شمارهٔ ۱۳۳: زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست 105شمارهٔ ۱۳۴: ای چو انجم جیش حسنت بی عدد 106شمارهٔ ۱۳۵: ای زروی تو مه و خور را مدد 107شمارهٔ ۱۳۶: زکوی دوست بادی بر من افتاد 108شمارهٔ ۱۳۷: حق که این روی دلستان بتو داد 109شمارهٔ ۱۳۸: از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد 110شمارهٔ ۱۳۹: گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد 111شمارهٔ ۱۴۰: نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تاب ...112شمارهٔ ۱۴۱: دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد 113شمارهٔ ۱۴۲: خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد 114شمارهٔ ۱۴۳: نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد 115شمارهٔ ۱۴۴: درین تفکرم ای جان که گر فراق افتد 116شمارهٔ ۱۴۵: در دل از عشق کسی گر خار خارت اوفت ...117شمارهٔ ۱۴۶: درین سخن صفت حسن یار چون گنجد 118شمارهٔ ۱۴۷: مرا در دل غم جان می نگنجد 119شمارهٔ ۱۴۸: دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد 120شمارهٔ ۱۴۹: شمع خورشید که آفاق منور دارد 121شمارهٔ ۱۵۰: کسی کز دل سخن گوید دمش چون جان اث ...122شمارهٔ ۱۵۱: اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر د ...123شمارهٔ ۱۵۲: روی تو که ماه را خجل دارد 124شمارهٔ ۱۵۳: کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد 125شمارهٔ ۱۵۴: نگارا دل همی خواهد که عشقت را نها ...126شمارهٔ ۱۵۵: نور رخ تو قمر ندارد 127شمارهٔ ۱۵۶: دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد 128شمارهٔ ۱۵۷: بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد 129شمارهٔ ۱۵۸: کسی کو همچو تو جانان ندارد 130شمارهٔ ۱۵۹: چشم تو کوجز دل سیاه ندارد 131شمارهٔ ۱۶۰: تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین د ...132شمارهٔ ۱۶۱: مه نکویی زروی او دارد 133شمارهٔ ۱۶۲: در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد 134شمارهٔ ۱۶۳: اندرین شهر دلم سرو روانی دارد 135شمارهٔ ۱۶۴: خرم آن جان که برویت نگرانی دارد 136شمارهٔ ۱۶۵: عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد 137شمارهٔ ۱۶۶: دل برد از من دلبری کآرام دلها می ...138شمارهٔ ۱۶۷: گرترا بی عشق ازین سان زندگانی بگذ ...139شمارهٔ ۱۶۸: نگار من چو اندر من نظر کرد 140شمارهٔ ۱۶۹: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 141شمارهٔ ۱۷۰: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 142شمارهٔ ۱۷۱: کسی که ازلب شیرین تو دهان خوش کرد 143شمارهٔ ۱۷۲: آنکس که بهر نام تو از جان زیان نک ...144شمارهٔ ۱۷۳: هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد 145شمارهٔ ۱۷۴: عشق تو مرا ز من برآورد 146شمارهٔ ۱۷۵: هر دم دلم ز عشق تو افغان برآورد 147شمارهٔ ۱۷۶: دلبرا اندوه عشقت شادی جان آورد 148شمارهٔ ۱۷۷: بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد 149شمارهٔ ۱۷۸: از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد 150شمارهٔ ۱۷۹: هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد 151شمارهٔ ۱۸۰: چو پرده از رخ چون آفتاب برداری 152شمارهٔ ۱۸۱: ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد 153شمارهٔ ۱۸۲: هرکه در عشق نمیرد ببقایی نرسد 154شمارهٔ ۱۸۳: دل شد ز دست و دست بدلبر نمی رسد 155شمارهٔ ۱۸۴: بسی گفتم ترا گر یاد باشد 156شمارهٔ ۱۸۵: دل زنده بدرد عشق باشد 157شمارهٔ ۱۸۶: سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستا ...158شمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد 159شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...160شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 161شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 162شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 163شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 164شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 165شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 166شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 167شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 168شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 169شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 170شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 171شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 172شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 173شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...174شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...175شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 176شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 177شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...178شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 179شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 180شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 181شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 182شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 183شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 184شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...185شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 186شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 187شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 188شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 189شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 190شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 191شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...192شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 193شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 194شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 195شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...196شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 197شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 198شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 199شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 200شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 201شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...202شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 203شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 204شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 205شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 206شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 207شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 208شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 209شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 210شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...211شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 212شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 213شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 214شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 215شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 216شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...217شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...218شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...219شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 220شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 221شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 222شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 223شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 224شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 225شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 226شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 227شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...228شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 229شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 230شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 231شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 232شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 233شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 234شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...235شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 236شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 237شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 238شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 239شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...240شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...241شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 242شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...243شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 244شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 245شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...246شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...247شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 248شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 249شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 250شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 251شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 252شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 253شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 254شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 255شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 256شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 257شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 258شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 259شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 260شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...261شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 262شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 263شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 264شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 265شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...266شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 267شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 268شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 269شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 270شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 271شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 272شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 273شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 274شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 275شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 276شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...277شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 278شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...279شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 280شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 281شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 282شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 283شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 284شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 285شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 286شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 287شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 288شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...289شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...290شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 291شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 292شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 293شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 294شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 295شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...296شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...297شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 298شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...299شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 300شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...301شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...302شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...303شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 304شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 305شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...306شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 307شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 308شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...309شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 310شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 311شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 312شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 313شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 314شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 315شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 316شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 317شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...318شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 319شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 320شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 321شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 322شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 323شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 324شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 325شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...326شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 327شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 328شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 329شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 330شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 331شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...332شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...333شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...334شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...335شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 336شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...337شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...338شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 339شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 340شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 341شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 342شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 343شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 344شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...345شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...346شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 347شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 348شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 349شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 350شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 351شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 352شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 353شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 354شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 355شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 356شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 357شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...358شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 359شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 360شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 361شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 362شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 363شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 364شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 365شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 366شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 367شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 368شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 369شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 370شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 371شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...372شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...373شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 374شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...375شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 376شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 377شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 378شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 379شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 380شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 381شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 382شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 383شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 384شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 385شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 386شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...387شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 388شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 389شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 390شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 391شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 392شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 393شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 394شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 395شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 396شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 397شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...398شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...399شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...400شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...401شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...402شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 403شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 404شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 405شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 406شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...407شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 408شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 409شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 410شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 411شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 412شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 413شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 414شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 415شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 416شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 417شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...418شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 419شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 420شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 421شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 422شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 423شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 424شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 425شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 426شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 427شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...428شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 429شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 430شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 431شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 432شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 433شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 434شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 435شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 436شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 437شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 438شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...439شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 440شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...441شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 442شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 443شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...444شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...445شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 446شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 447شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 448شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...449شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 450شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...451شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 452شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 453شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 454شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 455شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 456شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 457شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 458شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 459شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 460شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 461شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 462شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 463شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 464شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 465شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 466شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 467شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 468شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 469شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...470شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 471شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 472شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 473شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...474شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 475شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 476شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 477شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 478شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...479شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...480شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 481شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 482شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 483شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 484شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 485شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 486شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 487شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...488شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 489شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 490شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...491شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 492شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 493شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 494شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...495شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 496شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 497شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...498شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 499شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 500شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 501شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 502شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...503شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 504شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 505شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 506شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 507شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...508شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 509شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 510شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 511شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 512شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 513شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 514شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 515شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...516شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 517شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 518شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 519شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 520شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 521شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 522شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 523شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 524شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 525شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 526شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 527شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...528شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،529شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 530شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 531شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 532شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 533شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 534شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...535شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 536شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 537شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 538شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 539شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...540شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...541شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...542شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...543شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 544شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 545شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 546شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 547شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 548شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 549شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 550شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 551شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 552شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 553شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ