به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

سیف فرغانی

سیف فرغانیغزلیاتشمارهٔ ۵۷: دلبر ما کهربا بر دست بست

1170عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

دلبر ما کهربا بر دست بست

هیچ می دانی چرا بر دست بست

دل بنرخ که ستاند بعد ازین

دل ربا چون کهربا بر دست بست

بندم اندر ششدر غم سخت کرد

مهره یی کآن جان فزا بر دست بست

آن نه مهره دانه دام دلست

کان صنم از بهر ما بر دست بست

مرغ دل را همچو باز نو گرفت

ریسمان آورد و پا بر دست بست

قصه دریا و در شد پایمال

چون گهر کان صفا بر دست بست

حسن روی آرای بر پشت زمین

اینچنین زیور کرا بر دست بست

گوییا هرگز چنین پیرایه یی

شاخ را از گل صبا بر دست بست

هست این مهره بر آن ساعد چنانک

آب جردی از هوا بر دست بست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۵۶: آن کو بدر تو سر نهاده است 2شمارهٔ ۵۷: دلبر ما کهربا بر دست بست 3شمارهٔ ۵۸: دلبری کز لطف گویی بر تنش جان غالبس ...4شمارهٔ ۵۹: آنکوبتست زنده بجانش چه حاجتست 5شمارهٔ ۶۰: من می روم و دلم بر تست 6شمارهٔ ۶۱: تا مرا آن ماه تابان دوستست 7شمارهٔ ۶۲: دل چون بجان نظر فگند جای عشق تست 8شمارهٔ ۶۳: روز رخت که غره ماه جمال تست 9شمارهٔ ۶۴: هر کو نه خدمت تو کند در بطالتست 10شمارهٔ ۶۵: باری گر آمدی و نشد یار از آن تو 11شمارهٔ ۶۶: طوطی روح که دامش قفس ناسوتست 12شمارهٔ ۶۷: گرمرا زلفت اوفتد در دست 13شمارهٔ ۶۸: گرچه از بهر کسی جان نتوان داد ز دس ...14شمارهٔ ۶۹: عاشق اینجا از برای دیدن یار آمدست 15شمارهٔ ۷۰: دلم بسلسله زلف یار در بندست 16شمارهٔ ۷۱: بداد باز مراصحبت نگاری دست 17شمارهٔ ۷۲: هان ای نسیم صبح که بویت معطرست 18شمارهٔ ۷۳: بازم از جور فلک این دل غمناک پرست 19شمارهٔ ۷۴: صحبت جانان بر اهل دل از جان خوشترس ...20شمارهٔ ۷۵: نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست 21شمارهٔ ۷۶: اختر ازخدمت قمر دورست 22شمارهٔ ۷۷: دلرا چو کرد عشق تهی و فرو نشست 23شمارهٔ ۷۸: هرچه خواهی کن که برما دست حکمت مطل ...24شمارهٔ ۷۹: دل تنگم و ز عشق توام بار بر دلست 25شمارهٔ ۸۰: تو آن شاهی که سلطانت غلامست 26شمارهٔ ۸۱: بس کور دلست آنکه بجز تو نگرانست 27شمارهٔ ۸۲: دلبرا عشق تو نه کار منست 28شمارهٔ ۸۳: ای که لعل لب تو آبخور جان منست 29شمارهٔ ۸۴: مهی که از غم عشقش دلم پر ازخونست 30شمارهٔ ۸۵: هم کوی تو از جهان برونست 31شمارهٔ ۸۶: یار من خسرو خوبان ولبش شیرینست 32شمارهٔ ۸۷: روی از خلق بگردان که بحق راه اینست 33شمارهٔ ۸۸: دل درو بند که دلدارت اوست 34شمارهٔ ۸۹: دوست سلطان و دل ولایت اوست 35شمارهٔ ۹۰: آن عاشقی که طعمه عشق تو جان اوست 36شمارهٔ ۹۱: آفتاب حسن را برج شرف شد روی دوست 37شمارهٔ ۹۲: ماه دو هفته را نبود نور روی دوست 38شمارهٔ ۹۳: عاشقانرا می دهد دایم نشان از روی د ...39شمارهٔ ۹۴: ترا من دوست دارم تا جهان هست 40شمارهٔ ۹۵: همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست 41شمارهٔ ۹۶: مرا با رخ تو نظر بهر چیست 42شمارهٔ ۹۷: ای دریغا کز وصال یار ما را رنگ نیس ...43شمارهٔ ۹۸: دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست 44شمارهٔ ۹۹: در سمن با آن طراوت حسن این رخسار ن ...45شمارهٔ ۱۰۰: دل زمن برد آنکه جان را نزد او مقد ...46شمارهٔ ۱۰۱: مرا بغیر تو اندر جهان دگر کس نیست 47شمارهٔ ۱۰۲: عاشقان را در ره عشق آرمیدن شرط نی ...48شمارهٔ ۱۰۳: جانا بیا که مرا جان دریغ نیست 49شمارهٔ ۱۰۴: کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو ...50شمارهٔ ۱۰۵: چون کنم ای جان مرااز چون تو یاری ...51شمارهٔ ۱۰۶: مرا که یک نفس از وصل یار سیری نیس ...52شمارهٔ ۱۰۷: چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نی ...53شمارهٔ ۱۰۸: گشت روی زمین چو صحن بهشت 54شمارهٔ ۱۰۹: آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت 55شمارهٔ ۱۱۰: کسی کو غم عشق جانان نداشت 56شمارهٔ ۱۱۱: آن نکو روی که روی ازنظرم پنهان دا ...57شمارهٔ ۱۱۲: ماه پیش رخ تو تاب نداشت 58شمارهٔ ۱۱۳: در کوی عشق هرکه چومن سیم وزر نداش ...59شمارهٔ ۱۱۴: گرچه متاع جان بر جانان خطرنداشت 60شمارهٔ ۱۱۵: زنده دل نبود کسی کو ذوق درویشان ن ...61شمارهٔ ۱۱۶: در آن زمان که دلم میل با جمالی دا ...62شمارهٔ ۱۱۷: یار در شیرینی از شکر گذشت 63شمارهٔ ۱۱۸: منم آن کس که عشق یارم کشت 64شمارهٔ ۱۱۹: شکری بجان خریدم زلب شکرفروشت 65شمارهٔ ۱۲۰: عاشق روی تو از کوی تو ناید در بهش ...66شمارهٔ ۱۲۱: ای نور دیده دیده ز (روی) تو نور ی ...67شمارهٔ ۱۲۲: عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت 68شمارهٔ ۱۲۳: دل حظ خویشتن ز رخ یار برگرفت 69شمارهٔ ۱۲۴: جانم از عشقت پریشانی گرفت 70شمارهٔ ۱۲۵: یار دل بر بود و از من روی پنهان ک ...71شمارهٔ ۱۲۶: زهی جهان شده روشن بآفتاب جمالت 72شمارهٔ ۱۲۷: هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است 73شمارهٔ ۱۲۸: مرا تا دل شد اندر کار رویت 74شمارهٔ ۱۲۹: بهشت روح شد گلزار رویت 75شمارهٔ ۱۳۰: ای مه و خور بروی تو محتاج 76شمارهٔ ۱۳۱: زهی بالعل میگونت شکر هیچ 77شمارهٔ ۱۳۲: زهی بالعل تو شهد و شکر هیچ 78شمارهٔ ۱۳۳: زآنگه که مست عشق تو شدسیف رابهست 79شمارهٔ ۱۳۴: ای چو انجم جیش حسنت بی عدد 80شمارهٔ ۱۳۵: ای زروی تو مه و خور را مدد 81شمارهٔ ۱۳۶: زکوی دوست بادی بر من افتاد 82شمارهٔ ۱۳۷: حق که این روی دلستان بتو داد 83شمارهٔ ۱۳۸: از سر صدق ارکسی بر آستانت سر نهاد 84شمارهٔ ۱۳۹: گشت گرد عالم وبر آستانت سر نهاد 85شمارهٔ ۱۴۰: نگارا بارعشقت رادل وجان برنمی تاب ...86شمارهٔ ۱۴۱: دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد 87شمارهٔ ۱۴۲: خوشا دلی که چو تو دلبرش بدست افتد 88شمارهٔ ۱۴۳: نسیم باد بهاری گر اتفاق افتد 89شمارهٔ ۱۴۴: درین تفکرم ای جان که گر فراق افتد 90شمارهٔ ۱۴۵: در دل از عشق کسی گر خار خارت اوفت ...91شمارهٔ ۱۴۶: درین سخن صفت حسن یار چون گنجد 92شمارهٔ ۱۴۷: مرا در دل غم جان می نگنجد 93شمارهٔ ۱۴۸: دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد 94شمارهٔ ۱۴۹: شمع خورشید که آفاق منور دارد 95شمارهٔ ۱۵۰: کسی کز دل سخن گوید دمش چون جان اث ...96شمارهٔ ۱۵۱: اندر ره تو دل چه بود جان چه قدر د ...97شمارهٔ ۱۵۲: روی تو که ماه را خجل دارد 98شمارهٔ ۱۵۳: کسی که عشق نورزد مگو که جان دارد 99شمارهٔ ۱۵۴: نگارا دل همی خواهد که عشقت را نها ...100شمارهٔ ۱۵۵: نور رخ تو قمر ندارد 101شمارهٔ ۱۵۶: دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد 102شمارهٔ ۱۵۷: بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد 103شمارهٔ ۱۵۸: کسی کو همچو تو جانان ندارد 104شمارهٔ ۱۵۹: چشم تو کوجز دل سیاه ندارد 105شمارهٔ ۱۶۰: تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین د ...106شمارهٔ ۱۶۱: مه نکویی زروی او دارد 107شمارهٔ ۱۶۲: در حلقه زلف تو هر دل خطری دارد 108شمارهٔ ۱۶۳: اندرین شهر دلم سرو روانی دارد 109شمارهٔ ۱۶۴: خرم آن جان که برویت نگرانی دارد 110شمارهٔ ۱۶۵: عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد 111شمارهٔ ۱۶۶: دل برد از من دلبری کآرام دلها می ...112شمارهٔ ۱۶۷: گرترا بی عشق ازین سان زندگانی بگذ ...113شمارهٔ ۱۶۸: نگار من چو اندر من نظر کرد 114شمارهٔ ۱۶۹: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 115شمارهٔ ۱۷۰: بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد 116شمارهٔ ۱۷۱: کسی که ازلب شیرین تو دهان خوش کرد 117شمارهٔ ۱۷۲: آنکس که بهر نام تو از جان زیان نک ...118شمارهٔ ۱۷۳: هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد 119شمارهٔ ۱۷۴: عشق تو مرا ز من برآورد 120شمارهٔ ۱۷۵: هر دم دلم ز عشق تو افغان برآورد 121شمارهٔ ۱۷۶: دلبرا اندوه عشقت شادی جان آورد 122شمارهٔ ۱۷۷: بدل چه پند دهم تا دل از تو برگیرد 123شمارهٔ ۱۷۸: از خرگه تن من دل خیمه زآن برون زد 124شمارهٔ ۱۷۹: هرآن نسیم که ازکوی یار برخیزد 125شمارهٔ ۱۸۰: چو پرده از رخ چون آفتاب برداری 126شمارهٔ ۱۸۱: ملکست وصل تو بچو من کس کجا رسد 127شمارهٔ ۱۸۲: هرکه در عشق نمیرد ببقایی نرسد 128شمارهٔ ۱۸۳: دل شد ز دست و دست بدلبر نمی رسد 129شمارهٔ ۱۸۴: بسی گفتم ترا گر یاد باشد 130شمارهٔ ۱۸۵: دل زنده بدرد عشق باشد 131شمارهٔ ۱۸۶: سعادت دل دهد آنرا که چون تو دلستا ...132شمارهٔ ۱۸۷: دین و دنیا از آن من باشد 133شمارهٔ ۱۸۸: این حسن و آن لطافت در حور عین نبا ...134شمارهٔ ۱۸۹: عمر بی روی یار چون باشد 135شمارهٔ ۱۹۰: گر نور حسن نبود رو کی چو ماه باشد 136شمارهٔ ۱۹۱: هرچند دیده هرگز رویت ندیده باشد 137شمارهٔ ۱۹۲: مرا چندانکه در سر دیده باشد 138شمارهٔ ۱۹۳: دلبرم عزم سفرکردو روان خواهدشد 139شمارهٔ ۱۹۴: زخاک کوی توبوی هوا معطر شد 140شمارهٔ ۱۹۵: فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد 141شمارهٔ ۱۹۶: دل تندرست گشت چو بیمار عشق شد 142شمارهٔ ۱۹۷: حسن تو بر ماه لشکر می کشد 143شمارهٔ ۱۹۸: کسی که او بغم عشق مبتلا آمد 144شمارهٔ ۱۹۹: دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد 145شمارهٔ ۲۰۰: ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند 146شمارهٔ ۲۰۱: ای که در باغ نکویی بتو نبود مانند 147شمارهٔ ۲۰۲: هر که یک شکر از آن پسته دهان بستا ...148شمارهٔ ۲۰۳: نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگ ...149شمارهٔ ۲۰۴: دلی کز وصل جانان بازماند 150شمارهٔ ۲۰۵: عاشقانی که مبتلای تواند 151شمارهٔ ۲۰۶: مقبل آن قومی که با تو عشق دعوی کر ...152شمارهٔ ۲۰۷: آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند 153شمارهٔ ۲۰۸: چه مرد عشق تو باشند خودپرستی چند 154شمارهٔ ۲۰۹: چو عاشقان تو عیش شبانه می کردند 155شمارهٔ ۲۱۰: مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند 156شمارهٔ ۲۱۱: دلبر من که همه مهر جمالش دارند 157شمارهٔ ۲۱۲: قومی که جان بحضرت جانان همی برند 158شمارهٔ ۲۱۳: عاشقان روی یار از وصل و هجران فار ...159شمارهٔ ۲۱۴: گر دوست حق عشق خود ازما طلب کند 160شمارهٔ ۲۱۵: یار ار بچشم مست سوی ما نظر کند 161شمارهٔ ۲۱۶: اول نظر که سوی تو جانان نظر کند 162شمارهٔ ۲۱۷: گر درد عشق در دل و در جان اثر کند 163شمارهٔ ۲۱۸: حسن رخ دوست جهان خوش کند 164شمارهٔ ۲۱۹: باز آن زمان رسید که گلزار گل کند 165شمارهٔ ۲۲۰: چون قهرمان عشق تو با هر که کین کن ...166شمارهٔ ۲۲۱: آه درد مرا دوا که کند 167شمارهٔ ۲۲۲: اگر بخت و اقبال یاری کند 168شمارهٔ ۲۲۳: آنچه عشقت با دل ما می کند 169شمارهٔ ۲۲۴: عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده ا ...170شمارهٔ ۲۲۵: ای ماه اختران تو اندر زمین مهند 171شمارهٔ ۲۲۶: دردمندان غم عشق دوا می خواهند 172شمارهٔ ۲۲۷: گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود 173شمارهٔ ۲۲۸: غم عشق تو مقبلان را بود 174شمارهٔ ۲۲۹: آن زمانی که ترا عزم سفر خواهدبود 175شمارهٔ ۲۳۰: بتی که بر همه خوبان امیر خواهد بو ...176شمارهٔ ۲۳۱: کسی که همچو تو ازلب شکر فروش بود 177شمارهٔ ۲۳۲: دولت نیافت هر که طلب کار ما نبود 178شمارهٔ ۲۳۳: دل عاشق رهین جان نبود 179شمارهٔ ۲۳۴: بی تو دانی حالم ای جان چون بود 180شمارهٔ ۲۳۵: هرچند لطف عادت آن نازنین بود 181شمارهٔ ۲۳۶: گر جمله شهر صورت و روی نکو بود 182شمارهٔ ۲۳۷: دوشم اسباب عیش نیکو بود 183شمارهٔ ۲۳۸: با رخ خوب تو قمر چه بود 184شمارهٔ ۲۳۹: گل خوش بوی که پار از بر یار آمده ...185شمارهٔ ۲۴۰: مشکلست این که کسی را بکسی دل برود 186شمارهٔ ۲۴۱: ای دل فغان که آن بت چالاک می رود 187شمارهٔ ۲۴۲: رفتی و نام تو ز زبانم نمی رود 188شمارهٔ ۲۴۳: از نظرت روی ما ماه منور شود 189شمارهٔ ۲۴۴: هرکه او نام تو گوید دم او نور شود 190شمارهٔ ۲۴۵: نام تو گر بر زبان رانم زبانم خوش ...191شمارهٔ ۲۴۶: هردم از عشق تو حال من دگرگون می ش ...192شمارهٔ ۲۴۷: عشق هرجا رو نماید کفرها دین می شو ...193شمارهٔ ۲۴۸: بی تو دل خسته جان نمی خواهد 194شمارهٔ ۲۴۹: دلم بوسه زآن لعل نوشین خوهد 195شمارهٔ ۲۵۰: دلم روی چون تو نگارین خوهد 196شمارهٔ ۲۵۱: هرکرا داد سعادت بلقای تو نوید 197شمارهٔ ۲۵۲: باز دریافتن دوست مرا چون خورشید 198شمارهٔ ۲۵۳: روز عمرم بزوال آمد وشب نیز رسید 199شمارهٔ ۲۵۴: در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید 200شمارهٔ ۲۵۵: ز کویی کآنچنان ماهی برآید 201شمارهٔ ۲۵۶: سحرگه سوی ما بویی اگر زآن دلستان ...202شمارهٔ ۲۵۷: ازرخت در نظرم باغ وگلستان آید 203شمارهٔ ۲۵۸: نسیم صبح پنداری زکوی یار می آید 204شمارهٔ ۲۵۹: بیا که بی تو مرا کار برنمی آید 205شمارهٔ ۲۶۰: ترا بصحبت ما سر (فر) ونمی آید 206شمارهٔ ۲۶۱: ترا به زمن هم نفس کم نیاید 207شمارهٔ ۲۶۲: حدیث عشق در گفتن نیاید 208شمارهٔ ۲۶۳: ای زیاران گشته غافل ازتو خود یاری ...209شمارهٔ ۲۶۴: ای ترا تعبیه درتنگ شکر مروارید 210شمارهٔ ۲۶۵: ای ترا پای بر سر خورشید 211شمارهٔ ۲۶۶: عقل در کفر و دین سخن گوید 212شمارهٔ ۲۶۷: دوش در مجلس ما بود زروی دلبر 213شمارهٔ ۲۶۸: شکر اندر پسته پنهان وآب حیوان در ...214شمارهٔ ۲۶۹: ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دا ...215شمارهٔ ۲۷۰: ای دل از دوست جان دریغ مدار 216شمارهٔ ۲۷۱: ای صبا لطفی بکن حالم بجانان عرضه ...217شمارهٔ ۲۷۲: دلا این یک سخن از من نگه دار 218شمارهٔ ۲۷۳: بر در تو عاشقان دارند کار 219شمارهٔ ۲۷۴: دوش ما را از سعادت بود جانان در ک ...220شمارهٔ ۲۷۵: سوی صحرا شو دمی ای دوست با ما در ...221شمارهٔ ۲۷۶: ای نامه نو رسیده از یار 222شمارهٔ ۲۷۷: تا بکی این جور کشیدن ز یار 223شمارهٔ ۲۷۸: چون دل گرفت لشکر سلطان عشق یار 224شمارهٔ ۲۷۹: تا چند بر امید روم در سرای یار 225شمارهٔ ۲۸۰: ایا نموده دهانت زلعل خندان در 226شمارهٔ ۲۸۱: زهی ز خنده شیرینت شرمسار شکر 227شمارهٔ ۲۸۲: ای چو شیرین بدهان پسته بگفتارشکر 228شمارهٔ ۲۸۳: ای غم عشق تو چون می طرب افزای دگر 229شمارهٔ ۲۸۴: خورشید منی بروی پرنور 230شمارهٔ ۲۸۵: ای چو خورشید چشمه یی از نور 231شمارهٔ ۲۸۶: چو ماندم (من) زسلطان جهان دور 232شمارهٔ ۲۸۷: ای شکسته لب لعل تو بهای گوهر 233شمارهٔ ۲۸۸: ای سر طره تو پای دلم را زنجیر 234شمارهٔ ۲۸۹: ای دل وجانم شده سلطان عشقت را سری ...235شمارهٔ ۲۹۰: ای دل ارزنده بعشقی منت جان برمگیر 236شمارهٔ ۲۹۱: ای هما سایه قدم از در من بازمگیر 237شمارهٔ ۲۹۲: مست عشقت بخود نیاید باز 238شمارهٔ ۲۹۳: کبر با اهل محبت ناز با اهل نیاز 239شمارهٔ ۲۹۴: خمر عشقت خوردم و کردم بمستی کشف ر ...240شمارهٔ ۲۹۵: چو خمر عشق تو خوردم سخن نگیرم باز 241شمارهٔ ۲۹۶: لب گل در تبسم آمد باز 242شمارهٔ ۲۹۷: ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز 243شمارهٔ ۲۹۸: دلبرا من از شراب عشق مخمورم هنوز 244شمارهٔ ۲۹۹: ایا بحسن چو شیرین بملک چون پرویز 245شمارهٔ ۳۰۰: ای ز شیرینی شده دام مگس 246شمارهٔ ۳۰۱: ای خواسته زلعل لب آن نگار بوس 247شمارهٔ ۳۰۲: اگرچه راه بسی بود تا من از آتش 248شمارهٔ ۳۰۳: جرعه یی می نخورده از دستش 249شمارهٔ ۳۰۴: قند خجل می شود از لب چون شکرش 250شمارهٔ ۳۰۵: دلارامی که همچون مه بشب بینند دید ...251شمارهٔ ۳۰۶: گرچه جان می دهم از آرزوی دیدارش 252شمارهٔ ۳۰۷: دلارامی که حیرانم من از حسن جهانگ ...253شمارهٔ ۳۰۸: شبی از مجلس مستان برآمد ناله چنگش 254شمارهٔ ۳۰۹: ترکیست یارمن که نداند کس از گلش 255شمارهٔ ۳۱۰: ترکیست یار من که نداند کس از گلش 256شمارهٔ ۳۱۱: دلستانی که بجان نیست امان از چشمش 257شمارهٔ ۳۱۲: آنچه ز تست حال من گفت نمی توانمش 258شمارهٔ ۳۱۳: چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش 259شمارهٔ ۳۱۴: آن دلارامی که آرامی نباشد با منش 260شمارهٔ ۳۱۵: چو شدبخنده شکر بار پسته دهنش 261شمارهٔ ۳۱۶: ای خریداران رویت عاشقان جان فروش 262شمارهٔ ۳۱۷: چون ازآن موسم کز وگرددجهان را وقت ...263شمارهٔ ۳۱۸: ای بت پسته دهن وقت تو چون نامت خو ...264شمارهٔ ۳۱۹: زهی از جمال تو گشته جهان خوش 265شمارهٔ ۳۲۰: زهی از زلف تو جان حلقه در گوش 266شمارهٔ ۳۲۱: تا چه معنیست در آن روی جهان آرایش 267شمارهٔ ۳۲۲: منم امروز دور از مشرب خویش 268شمارهٔ ۳۲۳: سزد که صبر کنم بر فراق دلبر خویش 269شمارهٔ ۳۲۴: ای مرا نادیده کرده عاشق دیدار خوی ...270شمارهٔ ۳۲۵: عشق تو در مخزن جانم نهاد اسرار خو ...271شمارهٔ ۳۲۶: من ز عشق تو رستم از غم خویش 272شمارهٔ ۳۲۷: یار سلطانست ومن در خدمت سلطان خوی ...273شمارهٔ ۳۲۸: گر خوش کنم دهان زلب دلستان خویش 274شمارهٔ ۳۲۹: ای ستم کرده همیشه با وفاداران خوی ...275شمارهٔ ۳۳۰: ای ز عشقت مهر و مه سرگشته در گردو ...276شمارهٔ ۳۳۱: یار بر من در فشاند از لؤلوی مکنون ...277شمارهٔ ۳۳۲: ای بی خبر زحسن گلستان روی خویش 278شمارهٔ ۳۳۳: نظر کن روی آن دلبر ببین شمع 279شمارهٔ ۳۳۴: ای ترا هرگز نبوده یاری از یاران د ...280شمارهٔ ۳۳۵: دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق 281شمارهٔ ۳۳۶: گربشنوی که ناله کند دردمند عشق 282شمارهٔ ۳۳۷: دلم ببوسه شکر خواست زآن لب چو عقی ...283شمارهٔ ۳۳۸: مرا که در تن بی قوتست جانی خشک 284شمارهٔ ۳۳۹: ای نرگس تو مست و لب تو شراب رنگ 285شمارهٔ ۳۴۰: ای که در باغ جمالست رخ تو چون گل 286شمارهٔ ۳۴۱: مرا از عشق تو دستیست بر دل 287شمارهٔ ۳۴۲: ای سجده کرده پیش جمالت بت چگل 288شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست 289شمارهٔ ۳۴۴: ایا سلطان عشق تو نشسته بر سریر دل 290شمارهٔ ۳۴۵: ایا سلطان عشق تو نشسته برسریر دل 291شمارهٔ ۳۴۶: دل نمیرد تا ابد گر عشق باشد جان د ...292شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل 293شمارهٔ ۳۴۸: ای آنکه عشق تو دل جانست وجان دل 294شمارهٔ ۳۴۹: ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل 295شمارهٔ ۳۵۰: تنی داری بسان خرمن گل 296شمارهٔ ۳۵۱: باغ را گرچه برخ کرد بهشت آیین گل 297شمارهٔ ۳۵۲: چو بیند روی تو ای نازنین گل 298شمارهٔ ۳۵۳: در گلستان گرنباشد شاهد رعنای گل 299شمارهٔ ۳۵۴: عاشقان راسوی خود هم خود بود جانان ...300شمارهٔ ۳۵۵: ما جان فدای آن رخ نیکوش می کنیم 301شمارهٔ ۳۵۶: ای ز رویت پرتوی مرآفرینش را تمام 302شمارهٔ ۳۵۷: آنی که کس بخوبی تو من ندیده ام 303شمارهٔ ۳۵۸: بتی که ازلب او ذوق جان همی یابم 304شمارهٔ ۳۵۹: گر بدان خوش پسر رسد دستم 305شمارهٔ ۳۶۰: می سزد گر جان دهم چون دلستانی یاف ...306شمارهٔ ۳۶۱: نه هرچه عشق توبود از درون برون کر ...307شمارهٔ ۳۶۲: نگارا گرد کوی تو اگر بسیار می گرد ...308شمارهٔ ۳۶۳: اگر بر درگه جانان چو سگ بسیار می ...309شمارهٔ ۳۶۴: مجلس انس ترا چون محرم راز آمدم 310شمارهٔ ۳۶۵: ای توانگر چو (ن) گدایانت بدر باز ...311شمارهٔ ۳۶۶: نگارا تا ترا دیدم دل اندر کس نمی ...312شمارهٔ ۳۶۷: نام تو شنیدم رخ خوب تو ندیدم 313شمارهٔ ۳۶۸: چو روی تو گل رنگین ندیدم 314شمارهٔ ۳۶۹: عشقم دلیل شد بسوی دوست راه دیدم 315شمارهٔ ۳۷۰: باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم 316شمارهٔ ۳۷۱: بیک نظر دل خلقی همی برد یارم 317شمارهٔ ۳۷۲: مدتی شد که من از عشق تو سودا دارم 318شمارهٔ ۳۷۳: نگارا با رخ خوبت نه من تنها هوس د ...319شمارهٔ ۳۷۴: من تحفه از دل می کنم نزدیک جانان ...320شمارهٔ ۳۷۵: گر کسی را حسد آید که ترا می نگرم 321شمارهٔ ۳۷۶: تا نقش تو هست در ضمیرم 322شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم 323شمارهٔ ۳۷۸: اگر شبی ز وصال تو کام برگیرم 324شمارهٔ ۳۷۹: چو برقع ز رخ برگشایی بمیرم 325شمارهٔ ۳۸۰: از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم 326شمارهٔ ۳۸۱: بغیر دوست نداند کسی که من چه کسم 327شمارهٔ ۳۸۲: بروز وصل زهجران یار می ترسم 328شمارهٔ ۳۸۳: ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم 329شمارهٔ ۳۸۴: آنجا که جای دوست بود من نمی رسم 330شمارهٔ ۳۸۵: ای برده آب روی من ازعشق تو درآتشم 331شمارهٔ ۳۸۶: ای برده رویت آب مه ازمهر تو درآتش ...332شمارهٔ ۳۸۷: جانست وتن در آتش عشق ودرآب چشم 333شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم 334شمارهٔ ۳۸۹: شب نیست که خون نبارم ازچشم 335شمارهٔ ۳۹۰: ای عارض و خط تو شده صبح و شام چشم 336شمارهٔ ۳۹۱: آن توانگر بمعالی که منش درویشم 337شمارهٔ ۳۹۲: گر عیب کنی که زار می نالم 338شمارهٔ ۳۹۳: عشق تو زیر و زبر دارد دلم 339شمارهٔ ۳۹۴: ای گنج غم نهاده بویرانه دلم 340شمارهٔ ۳۹۵: گر دست دوست وار در آری بگردنم 341شمارهٔ ۳۹۶: ای دوستر از جانم زین بیش مرنجانم 342شمارهٔ ۳۹۷: گر دست رسد روزی در پات سرافشانم 343شمارهٔ ۳۹۸: گر از ره تو بود خاک را گهر دانم 344شمارهٔ ۳۹۹: بی تو بحال عجب همی گذرانم 345شمارهٔ ۴۰۰: مرا که روی (تو) باید بگلستان چه ک ...346شمارهٔ ۴۰۱: بمهر و مه نگرم بی تو هر زمان چه ک ...347شمارهٔ ۴۰۲: بنده عشق توام زآن پادشاهی می کنم 348شمارهٔ ۴۰۳: مرا گر دولتی باشد که روزی با تو ب ...349شمارهٔ ۴۰۴: بکوش تا بنشینیم یک نفس با هم 350شمارهٔ ۴۰۵: روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم 351شمارهٔ ۴۰۶: ما دل برای دوست ز جان برگرفته ایم 352شمارهٔ ۴۰۷: درعشق دوست ازسر جان نیز بگذریم 353شمارهٔ ۴۰۸: ما گدای در جانان نه برای نانیم 354شمارهٔ ۴۰۹: ای گشته نهان از من پیدات همی جویم 355شمارهٔ ۴۱۰: غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم 356شمارهٔ ۴۱۱: آن دوست که ما ازآن اوییم 357شمارهٔ ۴۱۲: ای باغ نیکویی گل روی ترا چمن 358شمارهٔ ۴۱۳: ای چشم من از رخ تو روشن 359شمارهٔ ۴۱۴: بخت من از تست شور ای بت شیرین دهن 360شمارهٔ ۴۱۵: ای از چو تو شیرین لبی صد شور در ه ...361شمارهٔ ۴۱۶: ای از خمار چشم تو آشوب در جهان 362شمارهٔ ۴۱۷: ایا عشقت گرفته عالم جان 363شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان 364شمارهٔ ۴۱۹: ای غمت همنشین بیداران 365شمارهٔ ۴۲۰: ای گلستان شکفته بنسیم وباران 366شمارهٔ ۴۲۱: از لطف وحسن یارم در جمع گل عذاران 367شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان 368شمارهٔ ۴۲۳: خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان 369شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند 370شمارهٔ ۴۲۵: ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان 371شمارهٔ ۴۲۶: ای شاه حسنت را مدد از کبریای خویش ...372شمارهٔ ۴۲۷: چو سعدی سیف فرغانی حدیث عشق با هر ...373شمارهٔ ۴۲۸: هرگز گلی اندر جهان بی خار نتوان ی ...374شمارهٔ ۴۲۹: طریق عشق جانان چیست در دریای خون ...375شمارهٔ ۴۳۰: ما فتنه بر توایم و تویی فتنه بر س ...376شمارهٔ ۴۳۱: ای شده لعل لب تو شکرافشان در سخن 377شمارهٔ ۴۳۲: ای لبت را خواص جان دادن 378شمارهٔ ۴۳۳: باسر زلف تو صعبست مسلمان بودن 379شمارهٔ ۴۳۴: در شهر بحسن تو رویی نتوان دیدن 380شمارهٔ ۴۳۵: همچون تو دلبری را از بی دلان برید ...381شمارهٔ ۴۳۶: ای گشته طالع ازرخ تو آفتاب حسن 382شمارهٔ ۴۳۷: ای ایمن آفتاب رخت از زوال حسن 383شمارهٔ ۴۳۸: بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن 384شمارهٔ ۴۳۹: ای دل ار جانان خوهی جان ترک کن 385شمارهٔ ۴۴۰: عشق را حمل بر مجاز مکن 386شمارهٔ ۴۴۱: ای پسر گر عاشقی دعوی ما ومن مکن 387شمارهٔ ۴۴۲: مرد محنت نیستی با عشق دمسازی مکن 388شمارهٔ ۴۴۳: بپوش آن رخ و دلربایی مکن 389شمارهٔ ۴۴۴: بخت و اقبال خوهی خدمت درویشان کن 390شمارهٔ ۴۴۵: ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن 391شمارهٔ ۴۴۶: ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان ت ...392شمارهٔ ۴۴۷: همه جان و دلست دلبر من 393شمارهٔ ۴۴۸: الا ای بچهره گلستان من 394شمارهٔ ۴۴۹: ای لب لعلت شکرستان من 395شمارهٔ ۴۵۰: ترا اگر چه فراغت بود ز یاری من 396شمارهٔ ۴۵۱: کجایی ای سر کوی تو از جهان بیرون 397شمارهٔ ۴۵۲: ایا چو فصل بهار از رخت جهانرا زین 398شمارهٔ ۴۵۳: ای جمال تو رشک حورالعین 399شمارهٔ ۴۵۴: از تو تا کی حال ما باشد چنین 400شمارهٔ ۴۵۵: برنگ خود نیم زآن رو وزآن مو 401شمارهٔ ۴۵۶: من چو از جان شده ام عاشق آن روی ن ...402شمارهٔ ۴۵۷: مرا کرد بیچاره در کار او 403شمارهٔ ۴۵۸: مرغ دلم صید کرد غمزه چون تیر او 404شمارهٔ ۴۵۹: چو هیچ می نکنی التفات با ما تو 405شمارهٔ ۴۶۰: کسی کو عشق بازد بارخ تو 406شمارهٔ ۴۶۱: عاشقم بر تو و بر صورت جان پرور تو 407شمارهٔ ۴۶۲: ایا گرفته مه وآفتاب نور از تو 408شمارهٔ ۴۶۳: ای فغان بی دلان از چشم شوخ شنگ تو 409شمارهٔ ۴۶۴: خط نورست بر آن تخته پیشانی تو 410شمارهٔ ۴۶۵: ای مشک و عنبر شمه یی از بوی تو 411شمارهٔ ۴۶۶: شرم دارد آفتاب ازروی تو 412شمارهٔ ۴۶۷: ای زمان همچون مکان گشته حجاب روی ...413شمارهٔ ۴۶۸: ای زماه ومهر برده گوی دعوی روی تو 414شمارهٔ ۴۶۹: بیناست چشم جان من از دیدن آن ماه ...415شمارهٔ ۴۷۰: دلا با عشق کن پیمان و می رو 416شمارهٔ ۴۷۱: ای صبا قصه عشاق بر یار بگو 417شمارهٔ ۴۷۲: ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ...418شمارهٔ ۴۷۳: ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوا ...419شمارهٔ ۴۷۴: ای مهر ومه رعیت وروی تو پادشاه 420شمارهٔ ۴۷۵: ای رقعه حسن را رخت شاه 421شمارهٔ ۴۷۶: چه دلبری که رخ تست در گلستان ماه 422شمارهٔ ۴۷۷: ای بزیر زلف تو سایه نشین خورشید و ...423شمارهٔ ۴۷۸: ای لطف تو بسی مرا کار ساخته 424شمارهٔ ۴۷۹: ای زمعنی مر ترا صورت چو جان آراست ...425شمارهٔ ۴۸۰: ای زروی خوب تو پشت زمین آراسته 426شمارهٔ ۴۸۱: بگشادی رو که رنگی بستست بر رخ تو 427شمارهٔ ۴۸۲: ای پسته دهانت نرخ شکر شکسته 428شمارهٔ ۴۸۳: ای همچو من بسی را عشق تو زار کشته 429شمارهٔ ۴۸۴: زهی صیت حسن تو عالم گرفته 430شمارهٔ ۴۸۵: بدیدم بر در یار ایستاده 431شمارهٔ ۴۸۶: مرا زعشق تو باریست بر دل افتاده 432شمارهٔ ۴۸۷: ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده 433شمارهٔ ۴۸۸: ای در لب لعل تو شکر تعبیه کرده 434شمارهٔ ۴۸۹: ایا رخت زگریبان قمر برآورده 435شمارهٔ ۴۹۰: ای ازلب تو مجلس ما پر شکر شده 436شمارهٔ ۴۹۱: نبات خطت گرد لب رسته چیست 437شمارهٔ ۴۹۲: ای خرد با عشق تو تنگ آمده 438شمارهٔ ۴۹۳: تویی از اهل معنی بازمانده 439شمارهٔ ۴۹۴: شکر لبی که مرا جان دهد بهر خنده 440شمارهٔ ۴۹۵: خداوندا نگارم را بمن ده 441شمارهٔ ۴۹۶: تو می روی و مرا نقش تست در دیده 442شمارهٔ ۴۹۷: ای نکو رو مشو از اهل نظر پوشیده 443شمارهٔ ۴۹۸: ای چو جان صورت خود را ز نظر پوشید ...444شمارهٔ ۴۹۹: ای بنور رخ تو روی قمر پوشیده 445شمارهٔ ۵۰۰: ای پیش تو ماه آسمان خیره 446شمارهٔ ۵۰۱: ای دل تنگ مرا از غم تو جان تازه 447شمارهٔ ۵۰۲: تا نمودی روی و دیدم گرد چشمت آن م ...448شمارهٔ ۵۰۳: از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه 449شمارهٔ ۵۰۴: چو کرد زلف تو پیرامن قمر حلقه 450شمارهٔ ۵۰۵: چو نیست غیر تو کس آفتاب با سایه 451شمارهٔ ۵۰۶: ای عشق تو داده روح را می 452شمارهٔ ۵۰۷: بخود نظر کن اگر می خوهی که جان بی ...453شمارهٔ ۵۰۸: تا بعقل ورای خود در راه تو ننهیم ...454شمارهٔ ۵۰۹: ایا خلاصه خوبان کراست درهمه دنیی 455شمارهٔ ۵۱۰: ای توانگر در خود برمن مسکین بگشای 456شمارهٔ ۵۱۱: ای بکویت عاشقان رانور رویت رهنمای 457شمارهٔ ۵۱۲: دوست جز دل نمی پذیرد جای 458شمارهٔ ۵۱۳: ای سازگار با همه با من نساختی 459شمارهٔ ۵۱۴: ای درسر من از لب میگون تو مستی 460شمارهٔ ۵۱۵: ای همه هستی مبر در خود گمان نیستی 461شمارهٔ ۵۱۶: روز و شب از صحبت ما بر حذر بودی ا ...462شمارهٔ ۵۱۷: دلستانا از جهان رسم وفا برداشتی 463شمارهٔ ۵۱۸: ای رفته دور از برما چون نیامدی 464شمارهٔ ۵۱۹: بچشم مست خود آن را که کرده ای نظر ...465شمارهٔ ۵۲۰: ای رخ تو شاه ملک دلبری 466شمارهٔ ۵۲۱: عشق اسلامست و دیگر کافری 467شمارهٔ ۵۲۲: بکرشمه اگر از عاشق خود جان ببری 468شمارهٔ ۵۲۳: ای بلبل جانم (را) از روی تو گلزار ...469شمارهٔ ۵۲۴: ای زآفتاب رویت مه برده شرمساری 470شمارهٔ ۵۲۵: زبار عشق توام طالب سبکساری 471شمارهٔ ۵۲۶: تویی سلطان ملک حسن و چون من صد گد ...472شمارهٔ ۵۲۷: مرا گفت دل چون چنین یار داری 473شمارهٔ ۵۲۸: ای که از سیم خام تن داری 474شمارهٔ ۵۲۹: تویی که عارض رخسار دلستان داری 475شمارهٔ ۵۳۰: از آن شکر که تو در پسته دهان داری 476شمارهٔ ۵۳۱: روی پنهان کن که آرام دل ازمن می ب ...477شمارهٔ ۵۳۲: جانا بیک کرشمه دل و جان همی بری 478شمارهٔ ۵۳۳: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 479شمارهٔ ۵۳۴: دلبرا حسن رخت می ندهد دستوری 480شمارهٔ ۵۳۵: ای جهان ازتو مزین چو بهشت از حوری 481شمارهٔ ۵۳۶: اگر چو خسرو و خاقان سزای تاج و سر ...482شمارهٔ ۵۳۷: بهار آمد و گویی که باد نوروزی 483شمارهٔ ۵۳۸: اگر فراق تو زین سان اثر کند روزی 484شمارهٔ ۵۳۹: هم دلبر من با من دلدار شود روزی 485شمارهٔ ۵۴۰: چو شود کز سر جرمم بکرم برخیزی 486شمارهٔ ۵۴۱: هرکس از عشق می زند نفسی 487شمارهٔ ۵۴۲: ای آنکه حسن صورت تو نیست در کسی 488شمارهٔ ۵۴۳: عاشقم زنده دلی را که تو جانش باشی 489شمارهٔ ۵۴۴: ای دوست بی تو ما را اندر جهان چه ...490شمارهٔ ۵۴۵: ای غم عشق تو برده ز دل ما تنگی 491شمارهٔ ۵۴۶: مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی 492شمارهٔ ۵۴۷: ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی 493شمارهٔ ۵۴۸: در حضرت تو کآنجاسلطان کند غلامی 494شمارهٔ ۵۴۹: ماه سعادتم را باشد شب تمامی 495شمارهٔ ۵۵۰: دی مرا گفت آن مه ختنی 496شمارهٔ ۵۵۱: ای (که) تو جان جهانی و جهان جانی 497شمارهٔ ۵۵۲: در تن زنده یکی مرده بود زندانی 498شمارهٔ ۵۵۳: کیست درین دور پیر اهل معانی 499شمارهٔ ۵۵۴: ای چون تو نبوده گل در هیچ گلستانی 500شمارهٔ ۵۵۵: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 501شمارهٔ ۵۵۶: تعالی الله چه رویست آن بنزهت چون ...502شمارهٔ ۵۵۷: درتو، زهی صورت تو گنج معانی،503شمارهٔ ۵۵۸: ایا بحسن رخت را لوای سلطانی 504شمارهٔ ۵۵۹: زمهر روی توای سرو ماه پیشانی 505شمارهٔ ۵۶۰: چنین که تو سمری ای پسر بشیرینی 506شمارهٔ ۵۶۱: ای لب لعل ترا بنده بجان شیرینی 507شمارهٔ ۵۶۲: ای گرفته زحدیث تو جهان شیرینی 508شمارهٔ ۵۶۳: بحال خود چو نظر کردم از تو می پرس ...509شمارهٔ ۵۶۴: دی بامداد آن صنم آفتاب روی 510شمارهٔ ۵۶۵: ای نو عروس حسن ترا آفتاب روی 511شمارهٔ ۵۶۶: زاندیشه تو که هست جان در وی 512شمارهٔ ۵۶۷: چو دست و روی بشویی ودر نماز شوی 513شمارهٔ ۵۶۸: نگاری کز رخ چون مه کند بر نیکوان ...514شمارهٔ ۵۶۹: مرا باز اتفاق افتاد عشق سرو بالای ...515شمارهٔ ۵۷۰: اگر خورشید و مه نبود برین گردون م ...516شمارهٔ ۵۷۱: زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زی ...517شمارهٔ ۵۷۲: الا ای شمع دل را روشنایی 518شمارهٔ ۵۷۳: ای شده حسن ترا پیشه جهان آرایی 519شمارهٔ ۵۷۴: دل در غم چون تو بی وفایی 520شمارهٔ ۵۷۵: تو قبله دل وجانی چو روی بنمایی 521شمارهٔ ۵۷۶: در گلشن حسن چون تو کس نیست 522شمارهٔ ۵۷۷: ز دلبران همه شهر دل پذیر تویی 523شمارهٔ ۵۷۸: عشق تو دردست و درمانش تویی 524شمارهٔ ۵۷۹: آن روی نگر بدان نکویی 525شمارهٔ ۵۸۰: این اتفاق طرفه بین کندر فتد 526شمارهٔ ۵۸۱: گرخوش کند لب تو دهانم ببوسه یی 527شمارهٔ ۵۸۲: ای جان من ز جوهر عشقت خزینه یی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ