کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در دل عاشق اگر قدر بود جانانرا

    نظر آنست که در چشم نیارد جانرا

    تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر

    خود بجان تو نباشد طمعی جانانرا

    دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد

    که چو سختی رسدش سست کند پیمانرا

    قومی از دوستیش دشمن جان خویشند

    ای توانگر بنگر همت درویشانرا

    همتت گر بدو عالم نگرانی دارد

    تو بدان لاشه بسر چون بری این میدانرا

    دادن جان قدم چون تو جوامردی نیست

    که بلب از دهن سگ بربایی نانرا

    طالب دوست شکایت نکند از دشمن

    چه غم از سرزنش مطرقه مر سندانرا

    گر مرا درد و جهان دست دهد در ره دوست

    قدم از جا نرود عاشق سرگردانرا

    نرود با سر ملک و ننهد پا بر تخت

    گر گدایی درش دست دهد سلطانرا

    خویش و پیوند بیکباره حجاب راهند

    ببر از جمله و بیگانه شمر خویشانرا

    سیف فرغانی ناجسته میسر نشود

    آنچه مردم بطلب باز نیابد آنرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha