ای عشق تو آتش زده در خرمن جان ها
وز سوز غمت سوخته دل ها و روان ها
خون شد دل عشاق ز دست الم عشق
شرح غم عشق تو برونست ز بیان ها
از شوق جمال تو دل چرخ پر آتش
بی صبر و قرار از غم تو دور و زمان ها
محرم بحریم تو نه نام و نه نشانست
بی نام و نشان در حرمت نام و نشان ها
سرگشته و حیران به بیابان تحیر
در ذات و صفات تو یقین ها و گمان ها
از بحر هویت که دو عالم بکنارست
خلقان همگی بی خبر از قعر و میان ها
از پرتو حسنت شده تابان همه عالم
وز روی تو روشن همه کون و مکان ها
کی حسن رخت شرح دهد نطق کماهی
در وصف جمال تو چو لال است زبان ها
عارف نبود هرکه نبیند چو اسیری
آئینه روی تو عیان ها و نهان ها