به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجیغزل هاشمارهٔ ۷۹: تعالی الله رویست و جمالست

1960عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تعالی الله رویست و جمالست
چه انوار تجلی و چه حالست
به هر دم حسن او نوعی نماید
به هر عشق دگرگونش وصالست
به هر صورت که بینی اوست پیدا
بمعنی نقش عالم زو مثالست
نمود یک حقیقت شد دو عالم
چو احول گردو می بینی خیالست
بشوق و عشق رو در راه وصلش
که شوق و عشق جانرا پرو بالست
دلی کو دولت دیدار دریافت
ز خلد و حور جانش را ملالست
اسیری روی او هر دم نماید
بما حسنی که در حد کمالست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۸: معشوق باز و رندم و قلاش و می پرست 2شمارهٔ ۷۹: تعالی الله رویست و جمالست 3شمارهٔ ۸۰: عشق ورزی مذهب ودین منست 4شمارهٔ ۸۱: تا نقاب زلف از روی تو دور افتاده ا ...5شمارهٔ ۸۲: خواهی که دیده باز کنی بر جمال دوست 6شمارهٔ ۸۳: جهان از پرتو روی تو پیداست 7شمارهٔ ۸۴: از آفتاب روی تو عالم پر از ضیاست 8شمارهٔ ۸۵: مرادم وصل یار نازنین است 9شمارهٔ ۸۶: روز فراق اگر ز قیامت علامت است 10شمارهٔ ۸۷: هرکه از سر عشق آگاهست 11شمارهٔ ۸۸: هرگز نبود حسن ترا مبداء و غایت 12شمارهٔ ۸۹: ذرات کون پرتو خورشید مطلق است 13شمارهٔ ۹۰: چون کون مکان بتو عیانست 14شمارهٔ ۹۱: بقید زلف تا جانم اسیر است 15شمارهٔ ۹۲: آفتاب روی تو تابان شدست 16شمارهٔ ۹۳: ای جمله جهان شیفته حسن و جمالت 17شمارهٔ ۹۴: اسیر عشق تو از هردوکون آزاد است 18شمارهٔ ۹۵: ای آفتاب ذات تو تابنده از صفات 19شمارهٔ ۹۶: در حسن چون رخت بجهان آفتاب نیست 20شمارهٔ ۹۷: زمهر روی تو هر ذره ماه تابانست 21شمارهٔ ۹۸: امید من به لطف عمیم تو واثق است 22شمارهٔ ۹۹: در بزم وصل یار مرا گرچه بارنیست 23شمارهٔ ۱۰۰: مستیم تا ابد شده از بیخودی ز دست 24شمارهٔ ۱۰۱: دل ز بند غم دمی آزاد نیست 25شمارهٔ ۱۰۲: از حسن عالم گیراو کونین پرغوغاشدس ...26شمارهٔ ۱۰۳: در سویدای دلم سودای عشقش جا گرفت 27شمارهٔ ۱۰۴: خورشید رخت از همه ذرات چو پیداست 28شمارهٔ ۱۰۵: دلم با دوست دایم در وصالست 29شمارهٔ ۱۰۶: جهان عکس رخ مه پیکر ماست 30شمارهٔ ۱۰۷: خیل غمت بجور و جفا ملک جان گرفت 31شمارهٔ ۱۰۸: یارب ز چه روروی تو در پرده نهانست 32شمارهٔ ۱۰۹: خورشید رخت از همه ذرات عیانست 33شمارهٔ ۱۱۰: درد تو دوای دل و هم مرهم جانست 34شمارهٔ ۱۱۱: ای جمالت گشته پیدا از نقاب کاینات 35شمارهٔ ۱۱۲: گنج اسرار یقین در کنج خلوت حاصلست 36شمارهٔ ۱۱۳: بقید زلف تو جانم عجب گرفتارست 37شمارهٔ ۱۱۴: بی جمال روی تو دل را حیاتی هست نی ...38شمارهٔ ۱۱۵: با خیال زلف تو در خلوت تارم خوشست 39شمارهٔ ۱۱۶: ازپرتو جمال تو عالم منورست 40شمارهٔ ۱۱۷: ای مصحف جمال تو اوراق کاینات 41شمارهٔ ۱۱۸: گر مهر فاحببت بذرات نه ساریست 42شمارهٔ ۱۱۹: جان ما عاشق سروقد جانانه شدست 43شمارهٔ ۱۲۰: شفای این دل بیمار جز لقای تو نیست 44شمارهٔ ۱۲۱: نیست ما را هیچ فکری جز لقای روی د ...45شمارهٔ ۱۲۲: دایما درد تو همراه منست 46شمارهٔ ۱۲۳: بیا جانا که بی تو جان خرابست 47شمارهٔ ۱۲۴: گردیدن گردون یقین از عشق جانان بو ...48شمارهٔ ۱۲۵: روی تو ظاهرست بعالم نهان کجاست 49شمارهٔ ۱۲۶: روی چو مهت کاینه جان و جهانست 50شمارهٔ ۱۲۷: رند و قلاشیم و مست و می پرست 51شمارهٔ ۱۲۸: میخانه از لعل لب تو پرشرو شور است 52شمارهٔ ۱۲۹: مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست 53شمارهٔ ۱۳۰: ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاین ...54شمارهٔ ۱۳۱: تا نقد دارضرب معارف کلام ماست 55شمارهٔ ۱۳۲: تا که خورشید جمال از برج رویت طال ...56شمارهٔ ۱۳۳: حسن خوبان جهان عکس رخ زیبای اوست 57شمارهٔ ۱۳۴: مقبل کسی که شادی وصل تو دیده است 58شمارهٔ ۱۳۵: ای که کوی یارمیجویی دو عالم کوی ا ...59شمارهٔ ۱۳۶: جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست 60شمارهٔ ۱۳۷: ما ز جام باده عشقیم مخمورالست 61شمارهٔ ۱۳۸: ای ز خورشید جمالت گشته روشن کاینا ...62شمارهٔ ۱۳۹: تا بعشق تو جان گرفتارست 63شمارهٔ ۱۴۰: عاشقان را در طریق عشق حالی دیگرست 64شمارهٔ ۱۴۱: هرکه عاشق نیست مرد کار نیست 65شمارهٔ ۱۴۲: آنکه پنهان دل ز مردم می برد پیداس ...66شمارهٔ ۱۴۳: زاد راه عاشقان سوز و نیاز و زاریس ...67شمارهٔ ۱۴۴: با غم معشوق ما را کارهاست 68شمارهٔ ۱۴۵: صورت یاربخواب امد و در گوشم گفت 69شمارهٔ ۱۴۶: دو عالم غرق انوار تجلی است 70شمارهٔ ۱۴۷: گشت تابان مهر ذاتش از صفات 71شمارهٔ ۱۴۸: پیش عارف که ز آفات طریق اگاهست 72شمارهٔ ۱۴۹: هرکه او پیوسته با یاد خداست 73شمارهٔ ۱۵۰: از شوق رخت در همه جا غلغله هست 74شمارهٔ ۱۵۱: جمله عالم رو بما دارند و مارا روب ...75شمارهٔ ۱۵۲: دل را بجمال رخ تو مهر تولاست 76شمارهٔ ۱۵۳: هر دل که از کدورت طبع و هوا برست 77شمارهٔ ۱۵۴: بختم مدد نداد که بینم وصال دوست 78شمارهٔ ۱۵۵: ای برده سبق از همه خوبان به ملاحت 79شمارهٔ ۱۵۶: دل را که داغ عشق ندارد نشان کجاست 80شمارهٔ ۱۵۷: ای بیخبر از حالت رندان خرابات 81شمارهٔ ۱۵۸: تا یار پرده از رخ چون ماه برگرفت 82شمارهٔ ۱۵۹: تا که خورشید جمالت بجهان تابان گش ...83شمارهٔ ۱۶۰: درد بی درمان بعالم دردماست 84شمارهٔ ۱۶۱: مانیستیم و هستی ما هستی خداست 85شمارهٔ ۱۶۲: ای دل دیوانه تاکی بیخودیها کردنت 86شمارهٔ ۱۶۳: ای طلعت تو مطلع انوار سعادات 87شمارهٔ ۱۶۴: عالم چو نقش موج ببحر وجود اوست 88شمارهٔ ۱۶۵: ای صنم سمن بران دست منست و دامنت 89شمارهٔ ۱۶۶: اسرار یقین را بگمانی شده باحث 90شمارهٔ ۱۶۷: دوستانم باز خواهد گشت یارم الغیاث 91شمارهٔ ۱۶۸: این حیله سازی فلک کینه دار هیچ 92شمارهٔ ۱۶۹: جان ما را در ازل دادند با عشق امت ...93شمارهٔ ۱۷۰: گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلا ...94شمارهٔ ۱۷۱: با درد عشق جانان درمان چه کار دار ...95شمارهٔ ۱۷۲: از شاهد و می گر خبری هست بگوئید 96شمارهٔ ۱۷۳: دوشم از میخانه پیر میکده آواز داد 97شمارهٔ ۱۷۴: زان پیشتر که دور جهان را مدار بود 98شمارهٔ ۱۷۵: از قید غم جهان شد آزاد 99شمارهٔ ۱۷۶: ساقی چه شد که جمله جهان می پرست ش ...100شمارهٔ ۱۷۷: جانم اسیر دام سر زلف یار شد 101شمارهٔ ۱۷۸: بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود 102شمارهٔ ۱۷۹: دل ما وایه روی تو دارد 103شمارهٔ ۱۸۰: ره روانی که راه حق پویند 104شمارهٔ ۱۸۱: عاشق بکوی عشق چو خود را فدی کند 105شمارهٔ ۱۸۲: زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد 106شمارهٔ ۱۸۳: جان ما بربست رخت و سوی جانان میرو ...107شمارهٔ ۱۸۴: چون سوز عشقت پایان ندارد 108شمارهٔ ۱۸۵: چو حسن روی او جلوه گری کرد 109شمارهٔ ۱۸۶: از ما سخن کشف و کرامات مپرسید 110شمارهٔ ۱۸۷: چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود 111شمارهٔ ۱۸۸: چون جمال دوست خود را جلوه داد 112شمارهٔ ۱۸۹: یارم چو ز رخ نقاب بگشود 113شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از مهر رویش دور شد 114شمارهٔ ۱۹۱: هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید 115شمارهٔ ۱۹۲: مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود 116شمارهٔ ۱۹۳: تا بکفر زلف تو جان مرا اقرار شد 117شمارهٔ ۱۹۴: چو خورشید جمالت روی بنمود 118شمارهٔ ۱۹۵: چو مهر جمال تو در جلوه بود 119شمارهٔ ۱۹۶: خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند 120شمارهٔ ۱۹۷: آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد 121شمارهٔ ۱۹۸: حسن رخسار تو چون میل نقابی میکند 122شمارهٔ ۱۹۹: یارم اگر جمال نماید چه می شود 123شمارهٔ ۲۰۰: زان پیشتر که کون و مکان را ظهور ب ...124شمارهٔ ۲۰۱: حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد 125شمارهٔ ۲۰۲: زان روز که روی تو مرا در نظر آمد 126شمارهٔ ۲۰۳: هنوز هست جهان را به نیست مأوابود 127شمارهٔ ۲۰۴: دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بو ...128شمارهٔ ۲۰۵: عاشقان تا در میان زنار عشقت بسته ...129شمارهٔ ۲۰۶: نمی دانم بقول حاسدی چند 130شمارهٔ ۲۰۷: معشوق جلوه کرد و دل از عاشقان ربو ...131شمارهٔ ۲۰۸: چون نقاب زلف مشکین از جمال خود گش ...132شمارهٔ ۲۰۹: یار با ما پرتوی از نور روی خود نم ...133شمارهٔ ۲۱۰: چو الطاف الهی رهبر آمد 134شمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد 135شمارهٔ ۲۱۲: جان ما را میل دل جستن نشد 136شمارهٔ ۲۱۳: حالیا رفتیم یاران خیرباد 137شمارهٔ ۲۱۴: کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند 138شمارهٔ ۲۱۵: من عاشق آن جان و جهانم همه دانند 139شمارهٔ ۲۱۶: دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده ...140شمارهٔ ۲۱۷: با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد 141شمارهٔ ۲۱۸: در هوای عشق بازم دل پرواز کرد 142شمارهٔ ۲۱۹: آنها که جهان آینه روی تو دانند 143شمارهٔ ۲۲۰: زان دم که باده خم وحدت بجام شد 144شمارهٔ ۲۲۱: جمال روی تو هرگه نقاب بگشاید 145شمارهٔ ۲۲۲: ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند 146شمارهٔ ۲۲۳: عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختن ...147شمارهٔ ۲۲۴: مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد 148شمارهٔ ۲۲۵: دیده ام عالم نمود بود بود 149شمارهٔ ۲۲۶: ز شوقت جمله عالم بیقرارند 150شمارهٔ ۲۲۷: آنان که درد عشق تو برجان گزیده ان ...151شمارهٔ ۲۲۸: جهان رانور رویت روشنی داد 152شمارهٔ ۲۲۹: ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستا ...153شمارهٔ ۲۳۰: آنان که ز درد عشق مستند 154شمارهٔ ۲۳۱: عشق چو جور و ستم آغاز کرد 155شمارهٔ ۲۳۲: تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد 156شمارهٔ ۲۳۳: هر دل که نه عشق یار دارد 157شمارهٔ ۲۳۴: چو دل در دست عشقش مبتلا شد 158شمارهٔ ۲۳۵: مرا سودای او دیوانه دارد 159شمارهٔ ۲۳۶: کسی کورا غم جانان نباشد 160شمارهٔ ۲۳۷: ساقیا می ده که هشیارم کند 161شمارهٔ ۲۳۸: تا آتش سودای تو در جان من افتاد 162شمارهٔ ۲۳۹: در سینه ما جز غم معشوق مجوئید 163شمارهٔ ۲۴۰: حاجیان حرم وصل لقا یافته اند 164شمارهٔ ۲۴۱: ای بت عشوه ساز من بی تو بسر نمی ش ...165شمارهٔ ۲۴۲: آن هادی ره روان کجا شد 166شمارهٔ ۲۴۳: روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد 167شمارهٔ ۲۴۴: والله لیس غیرک فی عرصة الوجود 168شمارهٔ ۲۴۵: هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد 169شمارهٔ ۲۴۶: جام تجلیش که بناگاه میدهند 170شمارهٔ ۲۴۷: اگر مخالف طبع و هواتوانی بود 171شمارهٔ ۲۴۸: شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد 172شمارهٔ ۲۴۹: در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار 173شمارهٔ ۲۵۰: مستم ز جام عشق و ندارم ز خود خبر 174شمارهٔ ۲۵۱: چون دور شد از حسن رخت پرده انوار 175شمارهٔ ۲۵۲: دیوانه عشق توام و ز عقل و دینم بی ...176شمارهٔ ۲۵۳: مثنوی عین الحیات است ای پسر 177شمارهٔ ۲۵۴: بی شادی وصال تو دل را کجا قرار 178شمارهٔ ۲۵۵: ای از جمال رویت کون و مکان منور 179شمارهٔ ۲۵۶: نهال دوستی را در بر آور 180شمارهٔ ۲۵۷: هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر 181شمارهٔ ۲۵۸: عاشق چشمان مست آن نگار 182شمارهٔ ۲۵۹: ای جمالت رو نموده هر زمان جائی دگ ...183شمارهٔ ۲۶۰: زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری ...184شمارهٔ ۲۶۱: ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق ن ...185شمارهٔ ۲۶۲: بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن ی ...186شمارهٔ ۲۶۳: ای دل براه عشق ز کونین در گذر 187شمارهٔ ۲۶۴: مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار 188شمارهٔ ۲۶۵: دل و دینم ببرد آن شوخ عیار 189شمارهٔ ۲۶۶: هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر 190شمارهٔ ۲۶۷: فوحدته فی کثرة الکون ظاهر 191شمارهٔ ۲۶۸: از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار 192شمارهٔ ۲۶۹: مائیم بعشق تو میان بسته بزنار 193شمارهٔ ۲۷۰: ای باد صبا ز روی دلدار 194شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر 195شمارهٔ ۲۷۲: آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یا ...196شمارهٔ ۲۷۳: ساقی قدحی بکام ما ریز 197شمارهٔ ۲۷۴: ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز 198شمارهٔ ۲۷۵: من عاشق و رندم و نظرباز 199شمارهٔ ۲۷۶: عاشق دیوانه دل کز غم همه سوزست و ...200شمارهٔ ۲۷۷: دلا در عاشقی می سوز و می ساز 201شمارهٔ ۲۷۸: قصد جانم کرد یار دلنواز 202شمارهٔ ۲۷۹: ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس 203شمارهٔ ۲۸۰: عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس 204شمارهٔ ۲۸۱: در سرم سودای آن یارست و بس 205شمارهٔ ۲۸۲: محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس 206شمارهٔ ۲۸۳: گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش 207شمارهٔ ۲۸۴: دوش یارم جام می آورد و گفت این را ...208شمارهٔ ۲۸۵: اگر چه عاشقیم ورند و قلاش 209شمارهٔ ۲۸۶: تا که دریای قدم آمد بجوش 210شمارهٔ ۲۸۷: دلدار برگرفت نقاب از جمال خویش 211شمارهٔ ۲۸۸: ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خ ...212شمارهٔ ۲۸۹: دلا در عاشقی مردانه می باش 213شمارهٔ ۲۹۰: تا شد سپر بلایش دل درویش 214شمارهٔ ۲۹۱: جفا بگذر و یار با وفا باش 215شمارهٔ ۲۹۲: ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خو ...216شمارهٔ ۲۹۳: از غم عشق تو ما را نیست یکساعت خل ...217شمارهٔ ۲۹۴: شرح درد عشق دارد طول و عرض 218شمارهٔ ۲۹۵: از بردن بار جفا باشد وفا ما را غر ...219شمارهٔ ۲۹۶: راه عاشق نیست ای زاهد غلط 220شمارهٔ ۲۹۷: برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ 221شمارهٔ ۲۹۸: هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الو ...222شمارهٔ ۲۹۹: چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع 223شمارهٔ ۳۰۰: دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ 224شمارهٔ ۳۰۱: گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف 225شمارهٔ ۳۰۲: بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف 226شمارهٔ ۳۰۳: زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف 227شمارهٔ ۳۰۴: وقت کوچ آمد نفیرالطریقست الطریق 228شمارهٔ ۳۰۵: ز جام عشق سرمستم زهی ذوق 229شمارهٔ ۳۰۶: ببحر هست مطلق تا شدم غرق 230شمارهٔ ۳۰۷: عاشقان را دین و مذهب شد وفاق 231شمارهٔ ۳۰۸: خواهی که شود کشف برت سراناالحق 232شمارهٔ ۳۰۹: شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان ...233شمارهٔ ۳۱۰: بر جانان فشان جان را اگر هستی دلا ...234شمارهٔ ۳۱۱: اگر بسعی تو فضل خدای گشت رفیق 235شمارهٔ ۳۱۲: دست و پایی میزنم در راه عشق 236شمارهٔ ۳۱۳: چونکه شهانند گدایان عشق 237شمارهٔ ۳۱۴: بسی تصنیف دیدم در حقایق 238شمارهٔ ۳۱۵: رندیم و قمارباز بی باک 239شمارهٔ ۳۱۶: تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک 240شمارهٔ ۳۱۷: ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ 241شمارهٔ ۳۱۸: آوازه حسن تو گرفتست ممالک 242شمارهٔ ۳۱۹: بریخت ساقی وحدت می محبت پاک 243شمارهٔ ۳۲۰: براه عشق چنان رفت عاشق بی باک 244شمارهٔ ۳۲۱: مائیم نقاب شاهد شنگ 245شمارهٔ ۳۲۲: گر پرده برنداری زان رخ ز جان غمنا ...246شمارهٔ ۳۲۳: جان ما مست می عشقست از روز ازل 247شمارهٔ ۳۲۴: هر زمان نوعی بچشم اهل حال 248شمارهٔ ۳۲۵: درد عشق آمد دوای درد دل 249شمارهٔ ۳۲۶: در کشور جان و ملکت دل 250شمارهٔ ۳۲۷: چو عشقش از دلت گشتست زایل 251شمارهٔ ۳۲۸: زهی بزم و ساقی و حسن و جمال 252شمارهٔ ۳۲۹: ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال 253شمارهٔ ۳۳۰: تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول 254شمارهٔ ۳۳۱: چون خیال وصل جانان هست سودای محال 255شمارهٔ ۳۳۲: بیاکه بی تو ز عمر خودم گرفت ملال 256شمارهٔ ۳۳۳: من که مست جام عشقم از ازل 257شمارهٔ ۳۳۴: واین الاثافی و این الطلال 258شمارهٔ ۳۳۵: همه صورت همه معنی همه حسنی و جمال 259شمارهٔ ۳۳۶: ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم 260شمارهٔ ۳۳۷: ما سالها بکوی ملامت دویده ایم 261شمارهٔ ۳۳۸: ما عاشق و رند و جان فشانیم 262شمارهٔ ۳۳۹: هنگام آن آمد که من این پرده ها را ...263شمارهٔ ۳۴۰: من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم 264شمارهٔ ۳۴۱: ما در دو جهان غیر تو مطلوب ندیدیم 265شمارهٔ ۳۴۲: ما آینه کون و مکان روی تو دیدیم 266شمارهٔ ۳۴۳: مشرق انوار روحانی منم 267شمارهٔ ۳۴۴: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شورید ...268شمارهٔ ۳۴۵: ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ...269شمارهٔ ۳۴۶: در سر همه سودای سر زلف تو دارم 270شمارهٔ ۳۴۷: ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم 271شمارهٔ ۳۴۸: شهباز لامکانم من در مکان نگنجم 272شمارهٔ ۳۴۹: ما عاشق مست آن لقائیم 273شمارهٔ ۳۵۰: ز خود فانی و در عین بقائیم 274شمارهٔ ۳۵۱: غرق بحر وحدتیم، من، من نیم 275شمارهٔ ۳۵۲: گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم 276شمارهٔ ۳۵۳: ما در دو جهان غیر تو دیار ندیدیم 277شمارهٔ ۳۵۴: ما جمله جهان مصحف رخسار تو دیدیم 278شمارهٔ ۳۵۵: من درون درد درمان یافتم 279شمارهٔ ۳۵۶: زنگ دوئی ز آینه دل زدوده ایم 280شمارهٔ ۳۵۷: ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم 281شمارهٔ ۳۵۸: دادیم دل بدست غم عشق آن صنم 282شمارهٔ ۳۵۹: باز از سودای زلفش بی سرو سامان شد ...283شمارهٔ ۳۶۰: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوان ...284شمارهٔ ۳۶۱: رندیم و ملامتی و بدنام 285شمارهٔ ۳۶۲: ما اختیار خویش بدست تو داده ایم 286شمارهٔ ۳۶۳: از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم 287شمارهٔ ۳۶۴: ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم 288شمارهٔ ۳۶۵: حان الرحیل مابر دلدار میرویم 289شمارهٔ ۳۶۶: ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم 290شمارهٔ ۳۶۷: حالیا در بزم وصل دوست جامی میزنم 291شمارهٔ ۳۶۸: ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم 292شمارهٔ ۳۶۹: روی تو به نقشهای محکم 293شمارهٔ ۳۷۰: ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم 294شمارهٔ ۳۷۱: تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم 295شمارهٔ ۳۷۲: من ز تاب آتش عشق تو ناپرواستم 296شمارهٔ ۳۷۳: ما در طریق عشق تو جانباز بوده ایم 297شمارهٔ ۳۷۴: ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی ت ...298شمارهٔ ۳۷۵: بیا ای مرهم درد درونم 299شمارهٔ ۳۷۶: در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم 300شمارهٔ ۳۷۷: بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم 301شمارهٔ ۳۷۸: حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام 302شمارهٔ ۳۷۹: چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم 303شمارهٔ ۳۸۰: زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم 304شمارهٔ ۳۸۱: دو عالم پرتوی از نور ذانم 305شمارهٔ ۳۸۲: بسویت می کشد دل هر زمانم 306شمارهٔ ۳۸۳: ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم 307شمارهٔ ۳۸۴: ما رند خراباتی بی نام و نشانیم 308شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئ ...309شمارهٔ ۳۸۶: ما حسن روی یار زهر روی دیده ایم 310شمارهٔ ۳۸۷: چنان حیران حسن آن نگارم 311شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم 312شمارهٔ ۳۸۹: ز شوق روی جانان آنچنانم 313شمارهٔ ۳۹۰: ما رند خراباتی میخواره و مستیم 314شمارهٔ ۳۹۱: ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ا ...315شمارهٔ ۳۹۲: روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم 316شمارهٔ ۳۹۳: غیر مهر ماه رویی نیست حالی در خور ...317شمارهٔ ۳۹۴: تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم 318شمارهٔ ۳۹۵: چون یار برقص آید من مطربی آغازم 319شمارهٔ ۳۹۶: هر چند براه طلب دوست دویدیم 320شمارهٔ ۳۹۷: چو خراب عشق یارم همگی ز یار گویم 321شمارهٔ ۳۹۸: تا که در دل تخم عشقت کاشتیم 322شمارهٔ ۳۹۹: ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام 323شمارهٔ ۴۰۰: ما حاوی سرکن فکانیم 324شمارهٔ ۴۰۱: من که پیوسته بروی تو چنین حیرانم 325شمارهٔ ۴۰۲: من که در کوی غم عشق تو سرگردانم 326شمارهٔ ۴۰۳: در طریقت سالها در نار محنت سوختیم 327شمارهٔ ۴۰۴: ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام 328شمارهٔ ۴۰۵: مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ا ...329شمارهٔ ۴۰۶: ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا ...330شمارهٔ ۴۰۷: من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسم ...331شمارهٔ ۴۰۸: چونکه بخود نظرکنم، من نه ز جانم و ...332شمارهٔ ۴۰۹: جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم 333شمارهٔ ۴۱۰: تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم 334شمارهٔ ۴۱۱: من مستم و میخوارم گو خلق بدانیدم 335شمارهٔ ۴۱۲: من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عق ...336شمارهٔ ۴۱۳: پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان 337شمارهٔ ۴۱۴: ای صبح تجلی جمالت رخ انسان 338شمارهٔ ۴۱۵: آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان 339شمارهٔ ۴۱۶: ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان 340شمارهٔ ۴۱۷: حسن جان افزای روی او عیان 341شمارهٔ ۴۱۸: رخسار دوست بنگر و حسن و جمال بین 342شمارهٔ ۴۱۹: کردم نثار مقدم عشق تو عقل و دین 343شمارهٔ ۴۲۰: عاشقیم و رند و بی نام و نشان 344شمارهٔ ۴۲۱: آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون 345شمارهٔ ۴۲۲: مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین 346شمارهٔ ۴۲۳: ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقا ...347شمارهٔ ۴۲۴: جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان 348شمارهٔ ۴۲۵: بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان 349شمارهٔ ۴۲۶: چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان 350شمارهٔ ۴۲۷: از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عی ...351شمارهٔ ۴۲۸: آئینه جمال تو شد صورت حسن 352شمارهٔ ۴۲۹: ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من 353شمارهٔ ۴۳۰: جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان 354شمارهٔ ۴۳۱: تا بما دیدی جمال خویشتن 355شمارهٔ ۴۳۲: ای ز آفتاب روی تو روشن جهان جان 356شمارهٔ ۴۳۳: دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان 357شمارهٔ ۴۳۴: هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیا ...358شمارهٔ ۴۳۵: ازمی شوق جمال روی جانان همچو من 359شمارهٔ ۴۳۶: ای ز درک کنه تو عاجز عقول عاقلان 360شمارهٔ ۴۳۷: مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه م ...361شمارهٔ ۴۳۸: ز نار شوق تو ای جان جانان 362شمارهٔ ۴۳۹: الا ای ازمه رویت همه کون و مکان ر ...363شمارهٔ ۴۴۰: رب زدنی حیرة فیکم چه می خواهی بدا ...364شمارهٔ ۴۴۱: در خمار هجر تا کی جان من 365شمارهٔ ۴۴۲: ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیر ...366شمارهٔ ۴۴۳: آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان 367شمارهٔ ۴۴۴: جهانرا حسن رویت داد آئین 368شمارهٔ ۴۴۵: من بسودای تو فارغ گشتم از سودای ک ...369شمارهٔ ۴۴۶: از حد گذشت نوبت هجران جان ستان 370شمارهٔ ۴۴۷: ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن 371شمارهٔ ۴۴۸: واله رخسار جانانست جان عاشقان 372شمارهٔ ۴۴۹: همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شد ...373شمارهٔ ۴۵۰: فی مقامی این کیف، این این 374شمارهٔ ۴۵۱: ای دل بدرد عاشقی مردانه شو، مردان ...375شمارهٔ ۴۵۲: طالب حق را بگو هرزه مپو 376شمارهٔ ۴۵۳: قد تجلی العشق فی کل المجالی فانظر ...377شمارهٔ ۴۵۴: ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو 378شمارهٔ ۴۵۵: ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو 379شمارهٔ ۴۵۶: ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو 380شمارهٔ ۴۵۷: یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز ر ...381شمارهٔ ۴۵۸: ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو 382شمارهٔ ۴۵۹: تا جان ماست مونس خیل خیال تو 383شمارهٔ ۴۶۰: جان ما را نیست در عالم بجز این آر ...384شمارهٔ ۴۶۱: واله و شیداست جانم در هوای عشق تو 385شمارهٔ ۴۶۲: خوی کردم با جفای عشق تو 386شمارهٔ ۴۶۳: جمال یار برانداخت پرده از ناگاه 387شمارهٔ ۴۶۴: منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه 388شمارهٔ ۴۶۵: ای جمال روی تو خورشید تابان آمده 389شمارهٔ ۴۶۶: ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ما ...390شمارهٔ ۴۶۷: یک رو که درصد آینه بینی هرآینه 391شمارهٔ ۴۶۸: معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه 392شمارهٔ ۴۶۹: ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخت ...393شمارهٔ ۴۷۰: رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه 394شمارهٔ ۴۷۱: رویش ببین زلف گرفتار آمده 395شمارهٔ ۴۷۲: ساقی باقی مرا جامی بده 396شمارهٔ ۴۷۳: چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه 397شمارهٔ ۴۷۴: من آفتاب وحدتم تابان بانسان آمده 398شمارهٔ ۴۷۵: ما را چه شک درین که بغیر از تو هی ...399شمارهٔ ۴۷۶: ای پرتو جمالت حسن بتان جانی 400شمارهٔ ۴۷۷: ای مهر آسمان ملاحت خوش آمدی 401شمارهٔ ۴۷۸: چو در بحر توئی مائی است فانی 402شمارهٔ ۴۷۹: اگر در بحر عرفان غرقه گردی 403شمارهٔ ۴۸۰: ای دل تو همیشه در وصالی 404شمارهٔ ۴۸۱: گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی 405شمارهٔ ۴۸۲: دلا در عاشقی برگو چه دیدی 406شمارهٔ ۴۸۳: ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغما ...407شمارهٔ ۴۸۴: چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو ح ...408شمارهٔ ۴۸۵: خدا راای صبا از من دعائی 409شمارهٔ ۴۸۶: تجلی العشق فی کل المجالی 410شمارهٔ ۴۸۷: ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی 411شمارهٔ ۴۸۸: عاشقم برخط و خال و رخ مه سیمائی 412شمارهٔ ۴۸۹: درآبکوی خرابات عشق اگر مردی 413شمارهٔ ۴۹۰: یاسیدی و یا سندی انت منیتی 414شمارهٔ ۴۹۱: سفری قد اخبر عن حضری 415شمارهٔ ۴۹۲: سقانی شرابا من کؤوس المحبة 416شمارهٔ ۴۹۳: تغربت عن داری فیا طول غربتی 417شمارهٔ ۴۹۴: مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی 418شمارهٔ ۴۹۵: اگر زلفین تو پر خم نبودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ