کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر
    درد عشقت رابجان خواهد همیشه بیشتر
    در وفای عشق تو هرکس که جان و دل نباخت
    کی توانش گفت عاشق، صورت بی جان شمر
    وه چه عیش است این که دلرا هست در ملک غمت
    کز غم عشق تو دارد هر زمان ذوقی دگر
    زاهد خود بین ندارد ای دل از دلبر خبر
    رو خبر از عاشقی جو کز خودی شد بیخبر
    دیده بینا نداری ورنه رویش ظاهرست
    چشم معنی برگشا خوش در جمالش می نگر
    در وفای عشق در هر دم دل و جان و جهان
    پیش معشوقست عاشق را کمینه ماحضر
    در ازل چون از می عشقت اسیری مست شد
    تا ابد هرگز نیابد او ز هشیاری اثر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha