کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال
    هرگز ندید دیده کس اینچنین جمال
    خورشید در لباس همه ذره نمود
    رخسار او چو پرده برافکند از جمال
    باتار زلف او شب تار است همچو روز
    خور در مقابل مه رویش کم از هلال
    برهر که تافت پرتو انوار وحدتش
    کثرت به پیش او همه وهم آمد و خیال
    از قیل و قال مدرسه روشن کجا شود
    حالات اهل ذوق و مقامات اهل حال
    تا با تو هست هستی تو نیست جز فراق
    فانی شو از خودی که بحق یافتی وصال
    زان دم که نوش کرد اسیری می فنا
    مخمور سرمست آمد و مستست لایزال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha