کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از حد گذشت نوبت هجران جان ستان
    وقت است کز وصال تو گردیم شادمان
    تا با خودی ز وصل نخواهی شنید بو
    واصل گهی شوی که نیابی ز خود نشان
    وصل تو نیست لایق زهاد خودپرست
    این دولتی است در خور عشاق جان فشان
    ره می نمود جانب هستی خرد ولی
    عشقم بسوی فقر و فنا برد موکشان
    چون در طریق عشق حجابست کبر و ناز
    دارم همیشه روی نیازی برآستان
    زنگ خیال و وهم زمرآت دل زدای
    تا روی جانفزاش نماید درو عیان
    از جام عشق جان اسیری چو مست شد
    فارغ ز هست و نیست ز سود آمد و زیان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha