کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الوداع
    زانکه در بازار عشقش نیست رایج این متاع
    عشق گوید پا منه اندر طریق عاشقی
    با غم معشوق اگر داری بجان و دل نزاع
    زاهدا با ما سخن از عاشقی و عشق گو
    گر ز زهد خشک گوئی کی کنیمش استماع
    واعظ نادان چه گوید از جمال روی دوست
    چون بسر این سخن هرگز نبودش اطلاع
    سالکا گر عاشقی زهد ریا را ترک کن
    زانکه زهد و عشق را هرگز نباشد اجتماع
    گر شدی عاشق دلا قطع نظر کن از دو کون
    نیستی محرم بعشقش گر نداری انقطاع
    هرچه میگویی ز زلف و روی آن دلدار گو
    غیر از این از کفر و دین گرگوئیم باشد صداع
    پرتو خورشید حسنت محو گرداند جهان
    گر ز روی نوربخش خود براندازی قناع
    در طریقت کی شوی متبوع پیش خاص و عام
    در شریعت گر نداری چون اسیری اتباع

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha