به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجیغزل هاشمارهٔ ۸۰: عشق ورزی مذهب ودین منست

1840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

عشق ورزی مذهب ودین منست
می پرستی رسم و آیین منست
واقف سر نهان کنت کنز
این دل دانای حق بین منست
عاشقی کز قید کفر و دین برست
او براه عشق هم دین منست
مصحف آیات اسرار وجود
گر بدانی جان غمگین منست
مسکن سلطان ملک بی زوال
این دل درویش مسکین منست
فانی از خود گشتن و باقی بدوست
اندرین ره عین تمکین منست
دیدن حسنش بهر جا نوع خاص
غایت تمکین و تلوین منست
داد داد از چشم مست فتنه جو
کو چرا پیوسته در کین منست
گفت اسیری گر شد آزاد از همه
هم بقید زلف پرچین منست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۷۹: تعالی الله رویست و جمالست 2شمارهٔ ۸۰: عشق ورزی مذهب ودین منست 3شمارهٔ ۸۱: تا نقاب زلف از روی تو دور افتاده ا ...4شمارهٔ ۸۲: خواهی که دیده باز کنی بر جمال دوست 5شمارهٔ ۸۳: جهان از پرتو روی تو پیداست 6شمارهٔ ۸۴: از آفتاب روی تو عالم پر از ضیاست 7شمارهٔ ۸۵: مرادم وصل یار نازنین است 8شمارهٔ ۸۶: روز فراق اگر ز قیامت علامت است 9شمارهٔ ۸۷: هرکه از سر عشق آگاهست 10شمارهٔ ۸۸: هرگز نبود حسن ترا مبداء و غایت 11شمارهٔ ۸۹: ذرات کون پرتو خورشید مطلق است 12شمارهٔ ۹۰: چون کون مکان بتو عیانست 13شمارهٔ ۹۱: بقید زلف تا جانم اسیر است 14شمارهٔ ۹۲: آفتاب روی تو تابان شدست 15شمارهٔ ۹۳: ای جمله جهان شیفته حسن و جمالت 16شمارهٔ ۹۴: اسیر عشق تو از هردوکون آزاد است 17شمارهٔ ۹۵: ای آفتاب ذات تو تابنده از صفات 18شمارهٔ ۹۶: در حسن چون رخت بجهان آفتاب نیست 19شمارهٔ ۹۷: زمهر روی تو هر ذره ماه تابانست 20شمارهٔ ۹۸: امید من به لطف عمیم تو واثق است 21شمارهٔ ۹۹: در بزم وصل یار مرا گرچه بارنیست 22شمارهٔ ۱۰۰: مستیم تا ابد شده از بیخودی ز دست 23شمارهٔ ۱۰۱: دل ز بند غم دمی آزاد نیست 24شمارهٔ ۱۰۲: از حسن عالم گیراو کونین پرغوغاشدس ...25شمارهٔ ۱۰۳: در سویدای دلم سودای عشقش جا گرفت 26شمارهٔ ۱۰۴: خورشید رخت از همه ذرات چو پیداست 27شمارهٔ ۱۰۵: دلم با دوست دایم در وصالست 28شمارهٔ ۱۰۶: جهان عکس رخ مه پیکر ماست 29شمارهٔ ۱۰۷: خیل غمت بجور و جفا ملک جان گرفت 30شمارهٔ ۱۰۸: یارب ز چه روروی تو در پرده نهانست 31شمارهٔ ۱۰۹: خورشید رخت از همه ذرات عیانست 32شمارهٔ ۱۱۰: درد تو دوای دل و هم مرهم جانست 33شمارهٔ ۱۱۱: ای جمالت گشته پیدا از نقاب کاینات 34شمارهٔ ۱۱۲: گنج اسرار یقین در کنج خلوت حاصلست 35شمارهٔ ۱۱۳: بقید زلف تو جانم عجب گرفتارست 36شمارهٔ ۱۱۴: بی جمال روی تو دل را حیاتی هست نی ...37شمارهٔ ۱۱۵: با خیال زلف تو در خلوت تارم خوشست 38شمارهٔ ۱۱۶: ازپرتو جمال تو عالم منورست 39شمارهٔ ۱۱۷: ای مصحف جمال تو اوراق کاینات 40شمارهٔ ۱۱۸: گر مهر فاحببت بذرات نه ساریست 41شمارهٔ ۱۱۹: جان ما عاشق سروقد جانانه شدست 42شمارهٔ ۱۲۰: شفای این دل بیمار جز لقای تو نیست 43شمارهٔ ۱۲۱: نیست ما را هیچ فکری جز لقای روی د ...44شمارهٔ ۱۲۲: دایما درد تو همراه منست 45شمارهٔ ۱۲۳: بیا جانا که بی تو جان خرابست 46شمارهٔ ۱۲۴: گردیدن گردون یقین از عشق جانان بو ...47شمارهٔ ۱۲۵: روی تو ظاهرست بعالم نهان کجاست 48شمارهٔ ۱۲۶: روی چو مهت کاینه جان و جهانست 49شمارهٔ ۱۲۷: رند و قلاشیم و مست و می پرست 50شمارهٔ ۱۲۸: میخانه از لعل لب تو پرشرو شور است 51شمارهٔ ۱۲۹: مهر روی تو که تابان ز همه ذراتست 52شمارهٔ ۱۳۰: ای نهان خورشید ذات تو در ابر کاین ...53شمارهٔ ۱۳۱: تا نقد دارضرب معارف کلام ماست 54شمارهٔ ۱۳۲: تا که خورشید جمال از برج رویت طال ...55شمارهٔ ۱۳۳: حسن خوبان جهان عکس رخ زیبای اوست 56شمارهٔ ۱۳۴: مقبل کسی که شادی وصل تو دیده است 57شمارهٔ ۱۳۵: ای که کوی یارمیجویی دو عالم کوی ا ...58شمارهٔ ۱۳۶: جانا بیا که صحبت جانانم آرزوست 59شمارهٔ ۱۳۷: ما ز جام باده عشقیم مخمورالست 60شمارهٔ ۱۳۸: ای ز خورشید جمالت گشته روشن کاینا ...61شمارهٔ ۱۳۹: تا بعشق تو جان گرفتارست 62شمارهٔ ۱۴۰: عاشقان را در طریق عشق حالی دیگرست 63شمارهٔ ۱۴۱: هرکه عاشق نیست مرد کار نیست 64شمارهٔ ۱۴۲: آنکه پنهان دل ز مردم می برد پیداس ...65شمارهٔ ۱۴۳: زاد راه عاشقان سوز و نیاز و زاریس ...66شمارهٔ ۱۴۴: با غم معشوق ما را کارهاست 67شمارهٔ ۱۴۵: صورت یاربخواب امد و در گوشم گفت 68شمارهٔ ۱۴۶: دو عالم غرق انوار تجلی است 69شمارهٔ ۱۴۷: گشت تابان مهر ذاتش از صفات 70شمارهٔ ۱۴۸: پیش عارف که ز آفات طریق اگاهست 71شمارهٔ ۱۴۹: هرکه او پیوسته با یاد خداست 72شمارهٔ ۱۵۰: از شوق رخت در همه جا غلغله هست 73شمارهٔ ۱۵۱: جمله عالم رو بما دارند و مارا روب ...74شمارهٔ ۱۵۲: دل را بجمال رخ تو مهر تولاست 75شمارهٔ ۱۵۳: هر دل که از کدورت طبع و هوا برست 76شمارهٔ ۱۵۴: بختم مدد نداد که بینم وصال دوست 77شمارهٔ ۱۵۵: ای برده سبق از همه خوبان به ملاحت 78شمارهٔ ۱۵۶: دل را که داغ عشق ندارد نشان کجاست 79شمارهٔ ۱۵۷: ای بیخبر از حالت رندان خرابات 80شمارهٔ ۱۵۸: تا یار پرده از رخ چون ماه برگرفت 81شمارهٔ ۱۵۹: تا که خورشید جمالت بجهان تابان گش ...82شمارهٔ ۱۶۰: درد بی درمان بعالم دردماست 83شمارهٔ ۱۶۱: مانیستیم و هستی ما هستی خداست 84شمارهٔ ۱۶۲: ای دل دیوانه تاکی بیخودیها کردنت 85شمارهٔ ۱۶۳: ای طلعت تو مطلع انوار سعادات 86شمارهٔ ۱۶۴: عالم چو نقش موج ببحر وجود اوست 87شمارهٔ ۱۶۵: ای صنم سمن بران دست منست و دامنت 88شمارهٔ ۱۶۶: اسرار یقین را بگمانی شده باحث 89شمارهٔ ۱۶۷: دوستانم باز خواهد گشت یارم الغیاث 90شمارهٔ ۱۶۸: این حیله سازی فلک کینه دار هیچ 91شمارهٔ ۱۶۹: جان ما را در ازل دادند با عشق امت ...92شمارهٔ ۱۷۰: گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلا ...93شمارهٔ ۱۷۱: با درد عشق جانان درمان چه کار دار ...94شمارهٔ ۱۷۲: از شاهد و می گر خبری هست بگوئید 95شمارهٔ ۱۷۳: دوشم از میخانه پیر میکده آواز داد 96شمارهٔ ۱۷۴: زان پیشتر که دور جهان را مدار بود 97شمارهٔ ۱۷۵: از قید غم جهان شد آزاد 98شمارهٔ ۱۷۶: ساقی چه شد که جمله جهان می پرست ش ...99شمارهٔ ۱۷۷: جانم اسیر دام سر زلف یار شد 100شمارهٔ ۱۷۸: بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود 101شمارهٔ ۱۷۹: دل ما وایه روی تو دارد 102شمارهٔ ۱۸۰: ره روانی که راه حق پویند 103شمارهٔ ۱۸۱: عاشق بکوی عشق چو خود را فدی کند 104شمارهٔ ۱۸۲: زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد 105شمارهٔ ۱۸۳: جان ما بربست رخت و سوی جانان میرو ...106شمارهٔ ۱۸۴: چون سوز عشقت پایان ندارد 107شمارهٔ ۱۸۵: چو حسن روی او جلوه گری کرد 108شمارهٔ ۱۸۶: از ما سخن کشف و کرامات مپرسید 109شمارهٔ ۱۸۷: چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود 110شمارهٔ ۱۸۸: چون جمال دوست خود را جلوه داد 111شمارهٔ ۱۸۹: یارم چو ز رخ نقاب بگشود 112شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از مهر رویش دور شد 113شمارهٔ ۱۹۱: هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید 114شمارهٔ ۱۹۲: مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود 115شمارهٔ ۱۹۳: تا بکفر زلف تو جان مرا اقرار شد 116شمارهٔ ۱۹۴: چو خورشید جمالت روی بنمود 117شمارهٔ ۱۹۵: چو مهر جمال تو در جلوه بود 118شمارهٔ ۱۹۶: خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند 119شمارهٔ ۱۹۷: آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد 120شمارهٔ ۱۹۸: حسن رخسار تو چون میل نقابی میکند 121شمارهٔ ۱۹۹: یارم اگر جمال نماید چه می شود 122شمارهٔ ۲۰۰: زان پیشتر که کون و مکان را ظهور ب ...123شمارهٔ ۲۰۱: حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد 124شمارهٔ ۲۰۲: زان روز که روی تو مرا در نظر آمد 125شمارهٔ ۲۰۳: هنوز هست جهان را به نیست مأوابود 126شمارهٔ ۲۰۴: دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بو ...127شمارهٔ ۲۰۵: عاشقان تا در میان زنار عشقت بسته ...128شمارهٔ ۲۰۶: نمی دانم بقول حاسدی چند 129شمارهٔ ۲۰۷: معشوق جلوه کرد و دل از عاشقان ربو ...130شمارهٔ ۲۰۸: چون نقاب زلف مشکین از جمال خود گش ...131شمارهٔ ۲۰۹: یار با ما پرتوی از نور روی خود نم ...132شمارهٔ ۲۱۰: چو الطاف الهی رهبر آمد 133شمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد 134شمارهٔ ۲۱۲: جان ما را میل دل جستن نشد 135شمارهٔ ۲۱۳: حالیا رفتیم یاران خیرباد 136شمارهٔ ۲۱۴: کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند 137شمارهٔ ۲۱۵: من عاشق آن جان و جهانم همه دانند 138شمارهٔ ۲۱۶: دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده ...139شمارهٔ ۲۱۷: با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد 140شمارهٔ ۲۱۸: در هوای عشق بازم دل پرواز کرد 141شمارهٔ ۲۱۹: آنها که جهان آینه روی تو دانند 142شمارهٔ ۲۲۰: زان دم که باده خم وحدت بجام شد 143شمارهٔ ۲۲۱: جمال روی تو هرگه نقاب بگشاید 144شمارهٔ ۲۲۲: ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند 145شمارهٔ ۲۲۳: عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختن ...146شمارهٔ ۲۲۴: مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد 147شمارهٔ ۲۲۵: دیده ام عالم نمود بود بود 148شمارهٔ ۲۲۶: ز شوقت جمله عالم بیقرارند 149شمارهٔ ۲۲۷: آنان که درد عشق تو برجان گزیده ان ...150شمارهٔ ۲۲۸: جهان رانور رویت روشنی داد 151شمارهٔ ۲۲۹: ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستا ...152شمارهٔ ۲۳۰: آنان که ز درد عشق مستند 153شمارهٔ ۲۳۱: عشق چو جور و ستم آغاز کرد 154شمارهٔ ۲۳۲: تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد 155شمارهٔ ۲۳۳: هر دل که نه عشق یار دارد 156شمارهٔ ۲۳۴: چو دل در دست عشقش مبتلا شد 157شمارهٔ ۲۳۵: مرا سودای او دیوانه دارد 158شمارهٔ ۲۳۶: کسی کورا غم جانان نباشد 159شمارهٔ ۲۳۷: ساقیا می ده که هشیارم کند 160شمارهٔ ۲۳۸: تا آتش سودای تو در جان من افتاد 161شمارهٔ ۲۳۹: در سینه ما جز غم معشوق مجوئید 162شمارهٔ ۲۴۰: حاجیان حرم وصل لقا یافته اند 163شمارهٔ ۲۴۱: ای بت عشوه ساز من بی تو بسر نمی ش ...164شمارهٔ ۲۴۲: آن هادی ره روان کجا شد 165شمارهٔ ۲۴۳: روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد 166شمارهٔ ۲۴۴: والله لیس غیرک فی عرصة الوجود 167شمارهٔ ۲۴۵: هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد 168شمارهٔ ۲۴۶: جام تجلیش که بناگاه میدهند 169شمارهٔ ۲۴۷: اگر مخالف طبع و هواتوانی بود 170شمارهٔ ۲۴۸: شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد 171شمارهٔ ۲۴۹: در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار 172شمارهٔ ۲۵۰: مستم ز جام عشق و ندارم ز خود خبر 173شمارهٔ ۲۵۱: چون دور شد از حسن رخت پرده انوار 174شمارهٔ ۲۵۲: دیوانه عشق توام و ز عقل و دینم بی ...175شمارهٔ ۲۵۳: مثنوی عین الحیات است ای پسر 176شمارهٔ ۲۵۴: بی شادی وصال تو دل را کجا قرار 177شمارهٔ ۲۵۵: ای از جمال رویت کون و مکان منور 178شمارهٔ ۲۵۶: نهال دوستی را در بر آور 179شمارهٔ ۲۵۷: هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر 180شمارهٔ ۲۵۸: عاشق چشمان مست آن نگار 181شمارهٔ ۲۵۹: ای جمالت رو نموده هر زمان جائی دگ ...182شمارهٔ ۲۶۰: زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری ...183شمارهٔ ۲۶۱: ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق ن ...184شمارهٔ ۲۶۲: بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن ی ...185شمارهٔ ۲۶۳: ای دل براه عشق ز کونین در گذر 186شمارهٔ ۲۶۴: مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار 187شمارهٔ ۲۶۵: دل و دینم ببرد آن شوخ عیار 188شمارهٔ ۲۶۶: هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر 189شمارهٔ ۲۶۷: فوحدته فی کثرة الکون ظاهر 190شمارهٔ ۲۶۸: از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار 191شمارهٔ ۲۶۹: مائیم بعشق تو میان بسته بزنار 192شمارهٔ ۲۷۰: ای باد صبا ز روی دلدار 193شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر 194شمارهٔ ۲۷۲: آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یا ...195شمارهٔ ۲۷۳: ساقی قدحی بکام ما ریز 196شمارهٔ ۲۷۴: ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز 197شمارهٔ ۲۷۵: من عاشق و رندم و نظرباز 198شمارهٔ ۲۷۶: عاشق دیوانه دل کز غم همه سوزست و ...199شمارهٔ ۲۷۷: دلا در عاشقی می سوز و می ساز 200شمارهٔ ۲۷۸: قصد جانم کرد یار دلنواز 201شمارهٔ ۲۷۹: ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس 202شمارهٔ ۲۸۰: عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس 203شمارهٔ ۲۸۱: در سرم سودای آن یارست و بس 204شمارهٔ ۲۸۲: محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس 205شمارهٔ ۲۸۳: گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش 206شمارهٔ ۲۸۴: دوش یارم جام می آورد و گفت این را ...207شمارهٔ ۲۸۵: اگر چه عاشقیم ورند و قلاش 208شمارهٔ ۲۸۶: تا که دریای قدم آمد بجوش 209شمارهٔ ۲۸۷: دلدار برگرفت نقاب از جمال خویش 210شمارهٔ ۲۸۸: ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خ ...211شمارهٔ ۲۸۹: دلا در عاشقی مردانه می باش 212شمارهٔ ۲۹۰: تا شد سپر بلایش دل درویش 213شمارهٔ ۲۹۱: جفا بگذر و یار با وفا باش 214شمارهٔ ۲۹۲: ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خو ...215شمارهٔ ۲۹۳: از غم عشق تو ما را نیست یکساعت خل ...216شمارهٔ ۲۹۴: شرح درد عشق دارد طول و عرض 217شمارهٔ ۲۹۵: از بردن بار جفا باشد وفا ما را غر ...218شمارهٔ ۲۹۶: راه عاشق نیست ای زاهد غلط 219شمارهٔ ۲۹۷: برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ 220شمارهٔ ۲۹۸: هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الو ...221شمارهٔ ۲۹۹: چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع 222شمارهٔ ۳۰۰: دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ 223شمارهٔ ۳۰۱: گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف 224شمارهٔ ۳۰۲: بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف 225شمارهٔ ۳۰۳: زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف 226شمارهٔ ۳۰۴: وقت کوچ آمد نفیرالطریقست الطریق 227شمارهٔ ۳۰۵: ز جام عشق سرمستم زهی ذوق 228شمارهٔ ۳۰۶: ببحر هست مطلق تا شدم غرق 229شمارهٔ ۳۰۷: عاشقان را دین و مذهب شد وفاق 230شمارهٔ ۳۰۸: خواهی که شود کشف برت سراناالحق 231شمارهٔ ۳۰۹: شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان ...232شمارهٔ ۳۱۰: بر جانان فشان جان را اگر هستی دلا ...233شمارهٔ ۳۱۱: اگر بسعی تو فضل خدای گشت رفیق 234شمارهٔ ۳۱۲: دست و پایی میزنم در راه عشق 235شمارهٔ ۳۱۳: چونکه شهانند گدایان عشق 236شمارهٔ ۳۱۴: بسی تصنیف دیدم در حقایق 237شمارهٔ ۳۱۵: رندیم و قمارباز بی باک 238شمارهٔ ۳۱۶: تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک 239شمارهٔ ۳۱۷: ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ 240شمارهٔ ۳۱۸: آوازه حسن تو گرفتست ممالک 241شمارهٔ ۳۱۹: بریخت ساقی وحدت می محبت پاک 242شمارهٔ ۳۲۰: براه عشق چنان رفت عاشق بی باک 243شمارهٔ ۳۲۱: مائیم نقاب شاهد شنگ 244شمارهٔ ۳۲۲: گر پرده برنداری زان رخ ز جان غمنا ...245شمارهٔ ۳۲۳: جان ما مست می عشقست از روز ازل 246شمارهٔ ۳۲۴: هر زمان نوعی بچشم اهل حال 247شمارهٔ ۳۲۵: درد عشق آمد دوای درد دل 248شمارهٔ ۳۲۶: در کشور جان و ملکت دل 249شمارهٔ ۳۲۷: چو عشقش از دلت گشتست زایل 250شمارهٔ ۳۲۸: زهی بزم و ساقی و حسن و جمال 251شمارهٔ ۳۲۹: ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال 252شمارهٔ ۳۳۰: تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول 253شمارهٔ ۳۳۱: چون خیال وصل جانان هست سودای محال 254شمارهٔ ۳۳۲: بیاکه بی تو ز عمر خودم گرفت ملال 255شمارهٔ ۳۳۳: من که مست جام عشقم از ازل 256شمارهٔ ۳۳۴: واین الاثافی و این الطلال 257شمارهٔ ۳۳۵: همه صورت همه معنی همه حسنی و جمال 258شمارهٔ ۳۳۶: ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم 259شمارهٔ ۳۳۷: ما سالها بکوی ملامت دویده ایم 260شمارهٔ ۳۳۸: ما عاشق و رند و جان فشانیم 261شمارهٔ ۳۳۹: هنگام آن آمد که من این پرده ها را ...262شمارهٔ ۳۴۰: من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم 263شمارهٔ ۳۴۱: ما در دو جهان غیر تو مطلوب ندیدیم 264شمارهٔ ۳۴۲: ما آینه کون و مکان روی تو دیدیم 265شمارهٔ ۳۴۳: مشرق انوار روحانی منم 266شمارهٔ ۳۴۴: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شورید ...267شمارهٔ ۳۴۵: ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ...268شمارهٔ ۳۴۶: در سر همه سودای سر زلف تو دارم 269شمارهٔ ۳۴۷: ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم 270شمارهٔ ۳۴۸: شهباز لامکانم من در مکان نگنجم 271شمارهٔ ۳۴۹: ما عاشق مست آن لقائیم 272شمارهٔ ۳۵۰: ز خود فانی و در عین بقائیم 273شمارهٔ ۳۵۱: غرق بحر وحدتیم، من، من نیم 274شمارهٔ ۳۵۲: گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم 275شمارهٔ ۳۵۳: ما در دو جهان غیر تو دیار ندیدیم 276شمارهٔ ۳۵۴: ما جمله جهان مصحف رخسار تو دیدیم 277شمارهٔ ۳۵۵: من درون درد درمان یافتم 278شمارهٔ ۳۵۶: زنگ دوئی ز آینه دل زدوده ایم 279شمارهٔ ۳۵۷: ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم 280شمارهٔ ۳۵۸: دادیم دل بدست غم عشق آن صنم 281شمارهٔ ۳۵۹: باز از سودای زلفش بی سرو سامان شد ...282شمارهٔ ۳۶۰: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوان ...283شمارهٔ ۳۶۱: رندیم و ملامتی و بدنام 284شمارهٔ ۳۶۲: ما اختیار خویش بدست تو داده ایم 285شمارهٔ ۳۶۳: از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم 286شمارهٔ ۳۶۴: ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم 287شمارهٔ ۳۶۵: حان الرحیل مابر دلدار میرویم 288شمارهٔ ۳۶۶: ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم 289شمارهٔ ۳۶۷: حالیا در بزم وصل دوست جامی میزنم 290شمارهٔ ۳۶۸: ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم 291شمارهٔ ۳۶۹: روی تو به نقشهای محکم 292شمارهٔ ۳۷۰: ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم 293شمارهٔ ۳۷۱: تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم 294شمارهٔ ۳۷۲: من ز تاب آتش عشق تو ناپرواستم 295شمارهٔ ۳۷۳: ما در طریق عشق تو جانباز بوده ایم 296شمارهٔ ۳۷۴: ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی ت ...297شمارهٔ ۳۷۵: بیا ای مرهم درد درونم 298شمارهٔ ۳۷۶: در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم 299شمارهٔ ۳۷۷: بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم 300شمارهٔ ۳۷۸: حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام 301شمارهٔ ۳۷۹: چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم 302شمارهٔ ۳۸۰: زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم 303شمارهٔ ۳۸۱: دو عالم پرتوی از نور ذانم 304شمارهٔ ۳۸۲: بسویت می کشد دل هر زمانم 305شمارهٔ ۳۸۳: ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم 306شمارهٔ ۳۸۴: ما رند خراباتی بی نام و نشانیم 307شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئ ...308شمارهٔ ۳۸۶: ما حسن روی یار زهر روی دیده ایم 309شمارهٔ ۳۸۷: چنان حیران حسن آن نگارم 310شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم 311شمارهٔ ۳۸۹: ز شوق روی جانان آنچنانم 312شمارهٔ ۳۹۰: ما رند خراباتی میخواره و مستیم 313شمارهٔ ۳۹۱: ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ا ...314شمارهٔ ۳۹۲: روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم 315شمارهٔ ۳۹۳: غیر مهر ماه رویی نیست حالی در خور ...316شمارهٔ ۳۹۴: تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم 317شمارهٔ ۳۹۵: چون یار برقص آید من مطربی آغازم 318شمارهٔ ۳۹۶: هر چند براه طلب دوست دویدیم 319شمارهٔ ۳۹۷: چو خراب عشق یارم همگی ز یار گویم 320شمارهٔ ۳۹۸: تا که در دل تخم عشقت کاشتیم 321شمارهٔ ۳۹۹: ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام 322شمارهٔ ۴۰۰: ما حاوی سرکن فکانیم 323شمارهٔ ۴۰۱: من که پیوسته بروی تو چنین حیرانم 324شمارهٔ ۴۰۲: من که در کوی غم عشق تو سرگردانم 325شمارهٔ ۴۰۳: در طریقت سالها در نار محنت سوختیم 326شمارهٔ ۴۰۴: ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام 327شمارهٔ ۴۰۵: مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ا ...328شمارهٔ ۴۰۶: ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا ...329شمارهٔ ۴۰۷: من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسم ...330شمارهٔ ۴۰۸: چونکه بخود نظرکنم، من نه ز جانم و ...331شمارهٔ ۴۰۹: جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم 332شمارهٔ ۴۱۰: تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم 333شمارهٔ ۴۱۱: من مستم و میخوارم گو خلق بدانیدم 334شمارهٔ ۴۱۲: من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عق ...335شمارهٔ ۴۱۳: پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان 336شمارهٔ ۴۱۴: ای صبح تجلی جمالت رخ انسان 337شمارهٔ ۴۱۵: آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان 338شمارهٔ ۴۱۶: ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان 339شمارهٔ ۴۱۷: حسن جان افزای روی او عیان 340شمارهٔ ۴۱۸: رخسار دوست بنگر و حسن و جمال بین 341شمارهٔ ۴۱۹: کردم نثار مقدم عشق تو عقل و دین 342شمارهٔ ۴۲۰: عاشقیم و رند و بی نام و نشان 343شمارهٔ ۴۲۱: آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون 344شمارهٔ ۴۲۲: مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین 345شمارهٔ ۴۲۳: ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقا ...346شمارهٔ ۴۲۴: جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان 347شمارهٔ ۴۲۵: بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان 348شمارهٔ ۴۲۶: چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان 349شمارهٔ ۴۲۷: از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عی ...350شمارهٔ ۴۲۸: آئینه جمال تو شد صورت حسن 351شمارهٔ ۴۲۹: ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من 352شمارهٔ ۴۳۰: جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان 353شمارهٔ ۴۳۱: تا بما دیدی جمال خویشتن 354شمارهٔ ۴۳۲: ای ز آفتاب روی تو روشن جهان جان 355شمارهٔ ۴۳۳: دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان 356شمارهٔ ۴۳۴: هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیا ...357شمارهٔ ۴۳۵: ازمی شوق جمال روی جانان همچو من 358شمارهٔ ۴۳۶: ای ز درک کنه تو عاجز عقول عاقلان 359شمارهٔ ۴۳۷: مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه م ...360شمارهٔ ۴۳۸: ز نار شوق تو ای جان جانان 361شمارهٔ ۴۳۹: الا ای ازمه رویت همه کون و مکان ر ...362شمارهٔ ۴۴۰: رب زدنی حیرة فیکم چه می خواهی بدا ...363شمارهٔ ۴۴۱: در خمار هجر تا کی جان من 364شمارهٔ ۴۴۲: ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیر ...365شمارهٔ ۴۴۳: آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان 366شمارهٔ ۴۴۴: جهانرا حسن رویت داد آئین 367شمارهٔ ۴۴۵: من بسودای تو فارغ گشتم از سودای ک ...368شمارهٔ ۴۴۶: از حد گذشت نوبت هجران جان ستان 369شمارهٔ ۴۴۷: ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن 370شمارهٔ ۴۴۸: واله رخسار جانانست جان عاشقان 371شمارهٔ ۴۴۹: همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شد ...372شمارهٔ ۴۵۰: فی مقامی این کیف، این این 373شمارهٔ ۴۵۱: ای دل بدرد عاشقی مردانه شو، مردان ...374شمارهٔ ۴۵۲: طالب حق را بگو هرزه مپو 375شمارهٔ ۴۵۳: قد تجلی العشق فی کل المجالی فانظر ...376شمارهٔ ۴۵۴: ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو 377شمارهٔ ۴۵۵: ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو 378شمارهٔ ۴۵۶: ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو 379شمارهٔ ۴۵۷: یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز ر ...380شمارهٔ ۴۵۸: ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو 381شمارهٔ ۴۵۹: تا جان ماست مونس خیل خیال تو 382شمارهٔ ۴۶۰: جان ما را نیست در عالم بجز این آر ...383شمارهٔ ۴۶۱: واله و شیداست جانم در هوای عشق تو 384شمارهٔ ۴۶۲: خوی کردم با جفای عشق تو 385شمارهٔ ۴۶۳: جمال یار برانداخت پرده از ناگاه 386شمارهٔ ۴۶۴: منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه 387شمارهٔ ۴۶۵: ای جمال روی تو خورشید تابان آمده 388شمارهٔ ۴۶۶: ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ما ...389شمارهٔ ۴۶۷: یک رو که درصد آینه بینی هرآینه 390شمارهٔ ۴۶۸: معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه 391شمارهٔ ۴۶۹: ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخت ...392شمارهٔ ۴۷۰: رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه 393شمارهٔ ۴۷۱: رویش ببین زلف گرفتار آمده 394شمارهٔ ۴۷۲: ساقی باقی مرا جامی بده 395شمارهٔ ۴۷۳: چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه 396شمارهٔ ۴۷۴: من آفتاب وحدتم تابان بانسان آمده 397شمارهٔ ۴۷۵: ما را چه شک درین که بغیر از تو هی ...398شمارهٔ ۴۷۶: ای پرتو جمالت حسن بتان جانی 399شمارهٔ ۴۷۷: ای مهر آسمان ملاحت خوش آمدی 400شمارهٔ ۴۷۸: چو در بحر توئی مائی است فانی 401شمارهٔ ۴۷۹: اگر در بحر عرفان غرقه گردی 402شمارهٔ ۴۸۰: ای دل تو همیشه در وصالی 403شمارهٔ ۴۸۱: گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی 404شمارهٔ ۴۸۲: دلا در عاشقی برگو چه دیدی 405شمارهٔ ۴۸۳: ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغما ...406شمارهٔ ۴۸۴: چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو ح ...407شمارهٔ ۴۸۵: خدا راای صبا از من دعائی 408شمارهٔ ۴۸۶: تجلی العشق فی کل المجالی 409شمارهٔ ۴۸۷: ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی 410شمارهٔ ۴۸۸: عاشقم برخط و خال و رخ مه سیمائی 411شمارهٔ ۴۸۹: درآبکوی خرابات عشق اگر مردی 412شمارهٔ ۴۹۰: یاسیدی و یا سندی انت منیتی 413شمارهٔ ۴۹۱: سفری قد اخبر عن حضری 414شمارهٔ ۴۹۲: سقانی شرابا من کؤوس المحبة 415شمارهٔ ۴۹۳: تغربت عن داری فیا طول غربتی 416شمارهٔ ۴۹۴: مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی 417شمارهٔ ۴۹۵: اگر زلفین تو پر خم نبودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ