به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجیغزل هاشمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد

1920عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چو نار هجر او جان میگدازد
زلال وصل کو تا دل نوازد
بخط عنبرین و خال مشکین
لباس دلبری را می طرازد
قبای دلبری و خوبی امروز
بقد همچو سروش می برازد
رباید گوی محبوبی ز خوبان
چو رخش حسن در میان بتازد
به گنج وصل او کی راه یابد
طلسم هستی هر کو در نبازد
کسی کو جان خود را باخت در عشق
میان عاشقان او سر فرازد
اسیری را بغیر از درد عشقش
بجان او دگر درمان نسازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۱۰: چو الطاف الهی رهبر آمد 2شمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد 3شمارهٔ ۲۱۲: جان ما را میل دل جستن نشد 4شمارهٔ ۲۱۳: حالیا رفتیم یاران خیرباد 5شمارهٔ ۲۱۴: کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند 6شمارهٔ ۲۱۵: من عاشق آن جان و جهانم همه دانند 7شمارهٔ ۲۱۶: دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده ...8شمارهٔ ۲۱۷: با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد 9شمارهٔ ۲۱۸: در هوای عشق بازم دل پرواز کرد 10شمارهٔ ۲۱۹: آنها که جهان آینه روی تو دانند 11شمارهٔ ۲۲۰: زان دم که باده خم وحدت بجام شد 12شمارهٔ ۲۲۱: جمال روی تو هرگه نقاب بگشاید 13شمارهٔ ۲۲۲: ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند 14شمارهٔ ۲۲۳: عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختن ...15شمارهٔ ۲۲۴: مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد 16شمارهٔ ۲۲۵: دیده ام عالم نمود بود بود 17شمارهٔ ۲۲۶: ز شوقت جمله عالم بیقرارند 18شمارهٔ ۲۲۷: آنان که درد عشق تو برجان گزیده ان ...19شمارهٔ ۲۲۸: جهان رانور رویت روشنی داد 20شمارهٔ ۲۲۹: ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستا ...21شمارهٔ ۲۳۰: آنان که ز درد عشق مستند 22شمارهٔ ۲۳۱: عشق چو جور و ستم آغاز کرد 23شمارهٔ ۲۳۲: تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد 24شمارهٔ ۲۳۳: هر دل که نه عشق یار دارد 25شمارهٔ ۲۳۴: چو دل در دست عشقش مبتلا شد 26شمارهٔ ۲۳۵: مرا سودای او دیوانه دارد 27شمارهٔ ۲۳۶: کسی کورا غم جانان نباشد 28شمارهٔ ۲۳۷: ساقیا می ده که هشیارم کند 29شمارهٔ ۲۳۸: تا آتش سودای تو در جان من افتاد 30شمارهٔ ۲۳۹: در سینه ما جز غم معشوق مجوئید 31شمارهٔ ۲۴۰: حاجیان حرم وصل لقا یافته اند 32شمارهٔ ۲۴۱: ای بت عشوه ساز من بی تو بسر نمی ش ...33شمارهٔ ۲۴۲: آن هادی ره روان کجا شد 34شمارهٔ ۲۴۳: روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد 35شمارهٔ ۲۴۴: والله لیس غیرک فی عرصة الوجود 36شمارهٔ ۲۴۵: هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد 37شمارهٔ ۲۴۶: جام تجلیش که بناگاه میدهند 38شمارهٔ ۲۴۷: اگر مخالف طبع و هواتوانی بود 39شمارهٔ ۲۴۸: شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد 40شمارهٔ ۲۴۹: در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار 41شمارهٔ ۲۵۰: مستم ز جام عشق و ندارم ز خود خبر 42شمارهٔ ۲۵۱: چون دور شد از حسن رخت پرده انوار 43شمارهٔ ۲۵۲: دیوانه عشق توام و ز عقل و دینم بی ...44شمارهٔ ۲۵۳: مثنوی عین الحیات است ای پسر 45شمارهٔ ۲۵۴: بی شادی وصال تو دل را کجا قرار 46شمارهٔ ۲۵۵: ای از جمال رویت کون و مکان منور 47شمارهٔ ۲۵۶: نهال دوستی را در بر آور 48شمارهٔ ۲۵۷: هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر 49شمارهٔ ۲۵۸: عاشق چشمان مست آن نگار 50شمارهٔ ۲۵۹: ای جمالت رو نموده هر زمان جائی دگ ...51شمارهٔ ۲۶۰: زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری ...52شمارهٔ ۲۶۱: ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق ن ...53شمارهٔ ۲۶۲: بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن ی ...54شمارهٔ ۲۶۳: ای دل براه عشق ز کونین در گذر 55شمارهٔ ۲۶۴: مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار 56شمارهٔ ۲۶۵: دل و دینم ببرد آن شوخ عیار 57شمارهٔ ۲۶۶: هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر 58شمارهٔ ۲۶۷: فوحدته فی کثرة الکون ظاهر 59شمارهٔ ۲۶۸: از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار 60شمارهٔ ۲۶۹: مائیم بعشق تو میان بسته بزنار 61شمارهٔ ۲۷۰: ای باد صبا ز روی دلدار 62شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر 63شمارهٔ ۲۷۲: آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یا ...64شمارهٔ ۲۷۳: ساقی قدحی بکام ما ریز 65شمارهٔ ۲۷۴: ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز 66شمارهٔ ۲۷۵: من عاشق و رندم و نظرباز 67شمارهٔ ۲۷۶: عاشق دیوانه دل کز غم همه سوزست و ...68شمارهٔ ۲۷۷: دلا در عاشقی می سوز و می ساز 69شمارهٔ ۲۷۸: قصد جانم کرد یار دلنواز 70شمارهٔ ۲۷۹: ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس 71شمارهٔ ۲۸۰: عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس 72شمارهٔ ۲۸۱: در سرم سودای آن یارست و بس 73شمارهٔ ۲۸۲: محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس 74شمارهٔ ۲۸۳: گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش 75شمارهٔ ۲۸۴: دوش یارم جام می آورد و گفت این را ...76شمارهٔ ۲۸۵: اگر چه عاشقیم ورند و قلاش 77شمارهٔ ۲۸۶: تا که دریای قدم آمد بجوش 78شمارهٔ ۲۸۷: دلدار برگرفت نقاب از جمال خویش 79شمارهٔ ۲۸۸: ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خ ...80شمارهٔ ۲۸۹: دلا در عاشقی مردانه می باش 81شمارهٔ ۲۹۰: تا شد سپر بلایش دل درویش 82شمارهٔ ۲۹۱: جفا بگذر و یار با وفا باش 83شمارهٔ ۲۹۲: ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خو ...84شمارهٔ ۲۹۳: از غم عشق تو ما را نیست یکساعت خل ...85شمارهٔ ۲۹۴: شرح درد عشق دارد طول و عرض 86شمارهٔ ۲۹۵: از بردن بار جفا باشد وفا ما را غر ...87شمارهٔ ۲۹۶: راه عاشق نیست ای زاهد غلط 88شمارهٔ ۲۹۷: برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ 89شمارهٔ ۲۹۸: هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الو ...90شمارهٔ ۲۹۹: چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع 91شمارهٔ ۳۰۰: دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ 92شمارهٔ ۳۰۱: گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف 93شمارهٔ ۳۰۲: بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف 94شمارهٔ ۳۰۳: زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف 95شمارهٔ ۳۰۴: وقت کوچ آمد نفیرالطریقست الطریق 96شمارهٔ ۳۰۵: ز جام عشق سرمستم زهی ذوق 97شمارهٔ ۳۰۶: ببحر هست مطلق تا شدم غرق 98شمارهٔ ۳۰۷: عاشقان را دین و مذهب شد وفاق 99شمارهٔ ۳۰۸: خواهی که شود کشف برت سراناالحق 100شمارهٔ ۳۰۹: شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان ...101شمارهٔ ۳۱۰: بر جانان فشان جان را اگر هستی دلا ...102شمارهٔ ۳۱۱: اگر بسعی تو فضل خدای گشت رفیق 103شمارهٔ ۳۱۲: دست و پایی میزنم در راه عشق 104شمارهٔ ۳۱۳: چونکه شهانند گدایان عشق 105شمارهٔ ۳۱۴: بسی تصنیف دیدم در حقایق 106شمارهٔ ۳۱۵: رندیم و قمارباز بی باک 107شمارهٔ ۳۱۶: تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک 108شمارهٔ ۳۱۷: ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ 109شمارهٔ ۳۱۸: آوازه حسن تو گرفتست ممالک 110شمارهٔ ۳۱۹: بریخت ساقی وحدت می محبت پاک 111شمارهٔ ۳۲۰: براه عشق چنان رفت عاشق بی باک 112شمارهٔ ۳۲۱: مائیم نقاب شاهد شنگ 113شمارهٔ ۳۲۲: گر پرده برنداری زان رخ ز جان غمنا ...114شمارهٔ ۳۲۳: جان ما مست می عشقست از روز ازل 115شمارهٔ ۳۲۴: هر زمان نوعی بچشم اهل حال 116شمارهٔ ۳۲۵: درد عشق آمد دوای درد دل 117شمارهٔ ۳۲۶: در کشور جان و ملکت دل 118شمارهٔ ۳۲۷: چو عشقش از دلت گشتست زایل 119شمارهٔ ۳۲۸: زهی بزم و ساقی و حسن و جمال 120شمارهٔ ۳۲۹: ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال 121شمارهٔ ۳۳۰: تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول 122شمارهٔ ۳۳۱: چون خیال وصل جانان هست سودای محال 123شمارهٔ ۳۳۲: بیاکه بی تو ز عمر خودم گرفت ملال 124شمارهٔ ۳۳۳: من که مست جام عشقم از ازل 125شمارهٔ ۳۳۴: واین الاثافی و این الطلال 126شمارهٔ ۳۳۵: همه صورت همه معنی همه حسنی و جمال 127شمارهٔ ۳۳۶: ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم 128شمارهٔ ۳۳۷: ما سالها بکوی ملامت دویده ایم 129شمارهٔ ۳۳۸: ما عاشق و رند و جان فشانیم 130شمارهٔ ۳۳۹: هنگام آن آمد که من این پرده ها را ...131شمارهٔ ۳۴۰: من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم 132شمارهٔ ۳۴۱: ما در دو جهان غیر تو مطلوب ندیدیم 133شمارهٔ ۳۴۲: ما آینه کون و مکان روی تو دیدیم 134شمارهٔ ۳۴۳: مشرق انوار روحانی منم 135شمارهٔ ۳۴۴: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شورید ...136شمارهٔ ۳۴۵: ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ...137شمارهٔ ۳۴۶: در سر همه سودای سر زلف تو دارم 138شمارهٔ ۳۴۷: ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم 139شمارهٔ ۳۴۸: شهباز لامکانم من در مکان نگنجم 140شمارهٔ ۳۴۹: ما عاشق مست آن لقائیم 141شمارهٔ ۳۵۰: ز خود فانی و در عین بقائیم 142شمارهٔ ۳۵۱: غرق بحر وحدتیم، من، من نیم 143شمارهٔ ۳۵۲: گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم 144شمارهٔ ۳۵۳: ما در دو جهان غیر تو دیار ندیدیم 145شمارهٔ ۳۵۴: ما جمله جهان مصحف رخسار تو دیدیم 146شمارهٔ ۳۵۵: من درون درد درمان یافتم 147شمارهٔ ۳۵۶: زنگ دوئی ز آینه دل زدوده ایم 148شمارهٔ ۳۵۷: ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم 149شمارهٔ ۳۵۸: دادیم دل بدست غم عشق آن صنم 150شمارهٔ ۳۵۹: باز از سودای زلفش بی سرو سامان شد ...151شمارهٔ ۳۶۰: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوان ...152شمارهٔ ۳۶۱: رندیم و ملامتی و بدنام 153شمارهٔ ۳۶۲: ما اختیار خویش بدست تو داده ایم 154شمارهٔ ۳۶۳: از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم 155شمارهٔ ۳۶۴: ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم 156شمارهٔ ۳۶۵: حان الرحیل مابر دلدار میرویم 157شمارهٔ ۳۶۶: ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم 158شمارهٔ ۳۶۷: حالیا در بزم وصل دوست جامی میزنم 159شمارهٔ ۳۶۸: ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم 160شمارهٔ ۳۶۹: روی تو به نقشهای محکم 161شمارهٔ ۳۷۰: ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم 162شمارهٔ ۳۷۱: تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم 163شمارهٔ ۳۷۲: من ز تاب آتش عشق تو ناپرواستم 164شمارهٔ ۳۷۳: ما در طریق عشق تو جانباز بوده ایم 165شمارهٔ ۳۷۴: ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی ت ...166شمارهٔ ۳۷۵: بیا ای مرهم درد درونم 167شمارهٔ ۳۷۶: در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم 168شمارهٔ ۳۷۷: بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم 169شمارهٔ ۳۷۸: حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام 170شمارهٔ ۳۷۹: چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم 171شمارهٔ ۳۸۰: زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم 172شمارهٔ ۳۸۱: دو عالم پرتوی از نور ذانم 173شمارهٔ ۳۸۲: بسویت می کشد دل هر زمانم 174شمارهٔ ۳۸۳: ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم 175شمارهٔ ۳۸۴: ما رند خراباتی بی نام و نشانیم 176شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئ ...177شمارهٔ ۳۸۶: ما حسن روی یار زهر روی دیده ایم 178شمارهٔ ۳۸۷: چنان حیران حسن آن نگارم 179شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم 180شمارهٔ ۳۸۹: ز شوق روی جانان آنچنانم 181شمارهٔ ۳۹۰: ما رند خراباتی میخواره و مستیم 182شمارهٔ ۳۹۱: ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ا ...183شمارهٔ ۳۹۲: روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم 184شمارهٔ ۳۹۳: غیر مهر ماه رویی نیست حالی در خور ...185شمارهٔ ۳۹۴: تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم 186شمارهٔ ۳۹۵: چون یار برقص آید من مطربی آغازم 187شمارهٔ ۳۹۶: هر چند براه طلب دوست دویدیم 188شمارهٔ ۳۹۷: چو خراب عشق یارم همگی ز یار گویم 189شمارهٔ ۳۹۸: تا که در دل تخم عشقت کاشتیم 190شمارهٔ ۳۹۹: ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام 191شمارهٔ ۴۰۰: ما حاوی سرکن فکانیم 192شمارهٔ ۴۰۱: من که پیوسته بروی تو چنین حیرانم 193شمارهٔ ۴۰۲: من که در کوی غم عشق تو سرگردانم 194شمارهٔ ۴۰۳: در طریقت سالها در نار محنت سوختیم 195شمارهٔ ۴۰۴: ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام 196شمارهٔ ۴۰۵: مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ا ...197شمارهٔ ۴۰۶: ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا ...198شمارهٔ ۴۰۷: من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسم ...199شمارهٔ ۴۰۸: چونکه بخود نظرکنم، من نه ز جانم و ...200شمارهٔ ۴۰۹: جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم 201شمارهٔ ۴۱۰: تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم 202شمارهٔ ۴۱۱: من مستم و میخوارم گو خلق بدانیدم 203شمارهٔ ۴۱۲: من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عق ...204شمارهٔ ۴۱۳: پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان 205شمارهٔ ۴۱۴: ای صبح تجلی جمالت رخ انسان 206شمارهٔ ۴۱۵: آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان 207شمارهٔ ۴۱۶: ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان 208شمارهٔ ۴۱۷: حسن جان افزای روی او عیان 209شمارهٔ ۴۱۸: رخسار دوست بنگر و حسن و جمال بین 210شمارهٔ ۴۱۹: کردم نثار مقدم عشق تو عقل و دین 211شمارهٔ ۴۲۰: عاشقیم و رند و بی نام و نشان 212شمارهٔ ۴۲۱: آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون 213شمارهٔ ۴۲۲: مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین 214شمارهٔ ۴۲۳: ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقا ...215شمارهٔ ۴۲۴: جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان 216شمارهٔ ۴۲۵: بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان 217شمارهٔ ۴۲۶: چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان 218شمارهٔ ۴۲۷: از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عی ...219شمارهٔ ۴۲۸: آئینه جمال تو شد صورت حسن 220شمارهٔ ۴۲۹: ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من 221شمارهٔ ۴۳۰: جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان 222شمارهٔ ۴۳۱: تا بما دیدی جمال خویشتن 223شمارهٔ ۴۳۲: ای ز آفتاب روی تو روشن جهان جان 224شمارهٔ ۴۳۳: دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان 225شمارهٔ ۴۳۴: هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیا ...226شمارهٔ ۴۳۵: ازمی شوق جمال روی جانان همچو من 227شمارهٔ ۴۳۶: ای ز درک کنه تو عاجز عقول عاقلان 228شمارهٔ ۴۳۷: مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه م ...229شمارهٔ ۴۳۸: ز نار شوق تو ای جان جانان 230شمارهٔ ۴۳۹: الا ای ازمه رویت همه کون و مکان ر ...231شمارهٔ ۴۴۰: رب زدنی حیرة فیکم چه می خواهی بدا ...232شمارهٔ ۴۴۱: در خمار هجر تا کی جان من 233شمارهٔ ۴۴۲: ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیر ...234شمارهٔ ۴۴۳: آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان 235شمارهٔ ۴۴۴: جهانرا حسن رویت داد آئین 236شمارهٔ ۴۴۵: من بسودای تو فارغ گشتم از سودای ک ...237شمارهٔ ۴۴۶: از حد گذشت نوبت هجران جان ستان 238شمارهٔ ۴۴۷: ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن 239شمارهٔ ۴۴۸: واله رخسار جانانست جان عاشقان 240شمارهٔ ۴۴۹: همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شد ...241شمارهٔ ۴۵۰: فی مقامی این کیف، این این 242شمارهٔ ۴۵۱: ای دل بدرد عاشقی مردانه شو، مردان ...243شمارهٔ ۴۵۲: طالب حق را بگو هرزه مپو 244شمارهٔ ۴۵۳: قد تجلی العشق فی کل المجالی فانظر ...245شمارهٔ ۴۵۴: ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو 246شمارهٔ ۴۵۵: ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو 247شمارهٔ ۴۵۶: ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو 248شمارهٔ ۴۵۷: یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز ر ...249شمارهٔ ۴۵۸: ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو 250شمارهٔ ۴۵۹: تا جان ماست مونس خیل خیال تو 251شمارهٔ ۴۶۰: جان ما را نیست در عالم بجز این آر ...252شمارهٔ ۴۶۱: واله و شیداست جانم در هوای عشق تو 253شمارهٔ ۴۶۲: خوی کردم با جفای عشق تو 254شمارهٔ ۴۶۳: جمال یار برانداخت پرده از ناگاه 255شمارهٔ ۴۶۴: منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه 256شمارهٔ ۴۶۵: ای جمال روی تو خورشید تابان آمده 257شمارهٔ ۴۶۶: ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ما ...258شمارهٔ ۴۶۷: یک رو که درصد آینه بینی هرآینه 259شمارهٔ ۴۶۸: معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه 260شمارهٔ ۴۶۹: ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخت ...261شمارهٔ ۴۷۰: رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه 262شمارهٔ ۴۷۱: رویش ببین زلف گرفتار آمده 263شمارهٔ ۴۷۲: ساقی باقی مرا جامی بده 264شمارهٔ ۴۷۳: چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه 265شمارهٔ ۴۷۴: من آفتاب وحدتم تابان بانسان آمده 266شمارهٔ ۴۷۵: ما را چه شک درین که بغیر از تو هی ...267شمارهٔ ۴۷۶: ای پرتو جمالت حسن بتان جانی 268شمارهٔ ۴۷۷: ای مهر آسمان ملاحت خوش آمدی 269شمارهٔ ۴۷۸: چو در بحر توئی مائی است فانی 270شمارهٔ ۴۷۹: اگر در بحر عرفان غرقه گردی 271شمارهٔ ۴۸۰: ای دل تو همیشه در وصالی 272شمارهٔ ۴۸۱: گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی 273شمارهٔ ۴۸۲: دلا در عاشقی برگو چه دیدی 274شمارهٔ ۴۸۳: ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغما ...275شمارهٔ ۴۸۴: چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو ح ...276شمارهٔ ۴۸۵: خدا راای صبا از من دعائی 277شمارهٔ ۴۸۶: تجلی العشق فی کل المجالی 278شمارهٔ ۴۸۷: ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی 279شمارهٔ ۴۸۸: عاشقم برخط و خال و رخ مه سیمائی 280شمارهٔ ۴۸۹: درآبکوی خرابات عشق اگر مردی 281شمارهٔ ۴۹۰: یاسیدی و یا سندی انت منیتی 282شمارهٔ ۴۹۱: سفری قد اخبر عن حضری 283شمارهٔ ۴۹۲: سقانی شرابا من کؤوس المحبة 284شمارهٔ ۴۹۳: تغربت عن داری فیا طول غربتی 285شمارهٔ ۴۹۴: مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی 286شمارهٔ ۴۹۵: اگر زلفین تو پر خم نبودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ