به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجیغزل هاشمارهٔ ۱۷۱: با درد عشق جانان درمان چه کار دارد

1750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

با درد عشق جانان درمان چه کار دارد
با بی سران سودا سامان چه کار دارد
گر آشنای عشقی بیگانه از خرد شو
در بزم اهل دانش نادان چه کار دارد
تا از خودی نگردی فانی خدا نه بینی
در مجلس گدایان سلطان چه کار دارد
زاهد که هست خودبین هرگز نشدخدابین
باکفر بت پرستان ایمان چه کار دارد
از حکم اوست ای دل هر نیک و بد که بینی
با حکم کردگاری دوران چه کار دارد
هرگز وفا نکردند خوبان بعهد و پیمان
در پیش بیوفایان پیمان چه کار دارد
آزاده شد اسیری از قید درد دوری
با محرمان وصلش هجران چه کار دارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۷۰: گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلا ...2شمارهٔ ۱۷۱: با درد عشق جانان درمان چه کار دار ...3شمارهٔ ۱۷۲: از شاهد و می گر خبری هست بگوئید 4شمارهٔ ۱۷۳: دوشم از میخانه پیر میکده آواز داد 5شمارهٔ ۱۷۴: زان پیشتر که دور جهان را مدار بود 6شمارهٔ ۱۷۵: از قید غم جهان شد آزاد 7شمارهٔ ۱۷۶: ساقی چه شد که جمله جهان می پرست ش ...8شمارهٔ ۱۷۷: جانم اسیر دام سر زلف یار شد 9شمارهٔ ۱۷۸: بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود 10شمارهٔ ۱۷۹: دل ما وایه روی تو دارد 11شمارهٔ ۱۸۰: ره روانی که راه حق پویند 12شمارهٔ ۱۸۱: عاشق بکوی عشق چو خود را فدی کند 13شمارهٔ ۱۸۲: زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد 14شمارهٔ ۱۸۳: جان ما بربست رخت و سوی جانان میرو ...15شمارهٔ ۱۸۴: چون سوز عشقت پایان ندارد 16شمارهٔ ۱۸۵: چو حسن روی او جلوه گری کرد 17شمارهٔ ۱۸۶: از ما سخن کشف و کرامات مپرسید 18شمارهٔ ۱۸۷: چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود 19شمارهٔ ۱۸۸: چون جمال دوست خود را جلوه داد 20شمارهٔ ۱۸۹: یارم چو ز رخ نقاب بگشود 21شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از مهر رویش دور شد 22شمارهٔ ۱۹۱: هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید 23شمارهٔ ۱۹۲: مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود 24شمارهٔ ۱۹۳: تا بکفر زلف تو جان مرا اقرار شد 25شمارهٔ ۱۹۴: چو خورشید جمالت روی بنمود 26شمارهٔ ۱۹۵: چو مهر جمال تو در جلوه بود 27شمارهٔ ۱۹۶: خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند 28شمارهٔ ۱۹۷: آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد 29شمارهٔ ۱۹۸: حسن رخسار تو چون میل نقابی میکند 30شمارهٔ ۱۹۹: یارم اگر جمال نماید چه می شود 31شمارهٔ ۲۰۰: زان پیشتر که کون و مکان را ظهور ب ...32شمارهٔ ۲۰۱: حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد 33شمارهٔ ۲۰۲: زان روز که روی تو مرا در نظر آمد 34شمارهٔ ۲۰۳: هنوز هست جهان را به نیست مأوابود 35شمارهٔ ۲۰۴: دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بو ...36شمارهٔ ۲۰۵: عاشقان تا در میان زنار عشقت بسته ...37شمارهٔ ۲۰۶: نمی دانم بقول حاسدی چند 38شمارهٔ ۲۰۷: معشوق جلوه کرد و دل از عاشقان ربو ...39شمارهٔ ۲۰۸: چون نقاب زلف مشکین از جمال خود گش ...40شمارهٔ ۲۰۹: یار با ما پرتوی از نور روی خود نم ...41شمارهٔ ۲۱۰: چو الطاف الهی رهبر آمد 42شمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد 43شمارهٔ ۲۱۲: جان ما را میل دل جستن نشد 44شمارهٔ ۲۱۳: حالیا رفتیم یاران خیرباد 45شمارهٔ ۲۱۴: کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند 46شمارهٔ ۲۱۵: من عاشق آن جان و جهانم همه دانند 47شمارهٔ ۲۱۶: دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده ...48شمارهٔ ۲۱۷: با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد 49شمارهٔ ۲۱۸: در هوای عشق بازم دل پرواز کرد 50شمارهٔ ۲۱۹: آنها که جهان آینه روی تو دانند 51شمارهٔ ۲۲۰: زان دم که باده خم وحدت بجام شد 52شمارهٔ ۲۲۱: جمال روی تو هرگه نقاب بگشاید 53شمارهٔ ۲۲۲: ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند 54شمارهٔ ۲۲۳: عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختن ...55شمارهٔ ۲۲۴: مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد 56شمارهٔ ۲۲۵: دیده ام عالم نمود بود بود 57شمارهٔ ۲۲۶: ز شوقت جمله عالم بیقرارند 58شمارهٔ ۲۲۷: آنان که درد عشق تو برجان گزیده ان ...59شمارهٔ ۲۲۸: جهان رانور رویت روشنی داد 60شمارهٔ ۲۲۹: ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستا ...61شمارهٔ ۲۳۰: آنان که ز درد عشق مستند 62شمارهٔ ۲۳۱: عشق چو جور و ستم آغاز کرد 63شمارهٔ ۲۳۲: تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد 64شمارهٔ ۲۳۳: هر دل که نه عشق یار دارد 65شمارهٔ ۲۳۴: چو دل در دست عشقش مبتلا شد 66شمارهٔ ۲۳۵: مرا سودای او دیوانه دارد 67شمارهٔ ۲۳۶: کسی کورا غم جانان نباشد 68شمارهٔ ۲۳۷: ساقیا می ده که هشیارم کند 69شمارهٔ ۲۳۸: تا آتش سودای تو در جان من افتاد 70شمارهٔ ۲۳۹: در سینه ما جز غم معشوق مجوئید 71شمارهٔ ۲۴۰: حاجیان حرم وصل لقا یافته اند 72شمارهٔ ۲۴۱: ای بت عشوه ساز من بی تو بسر نمی ش ...73شمارهٔ ۲۴۲: آن هادی ره روان کجا شد 74شمارهٔ ۲۴۳: روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد 75شمارهٔ ۲۴۴: والله لیس غیرک فی عرصة الوجود 76شمارهٔ ۲۴۵: هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد 77شمارهٔ ۲۴۶: جام تجلیش که بناگاه میدهند 78شمارهٔ ۲۴۷: اگر مخالف طبع و هواتوانی بود 79شمارهٔ ۲۴۸: شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد 80شمارهٔ ۲۴۹: در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار 81شمارهٔ ۲۵۰: مستم ز جام عشق و ندارم ز خود خبر 82شمارهٔ ۲۵۱: چون دور شد از حسن رخت پرده انوار 83شمارهٔ ۲۵۲: دیوانه عشق توام و ز عقل و دینم بی ...84شمارهٔ ۲۵۳: مثنوی عین الحیات است ای پسر 85شمارهٔ ۲۵۴: بی شادی وصال تو دل را کجا قرار 86شمارهٔ ۲۵۵: ای از جمال رویت کون و مکان منور 87شمارهٔ ۲۵۶: نهال دوستی را در بر آور 88شمارهٔ ۲۵۷: هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر 89شمارهٔ ۲۵۸: عاشق چشمان مست آن نگار 90شمارهٔ ۲۵۹: ای جمالت رو نموده هر زمان جائی دگ ...91شمارهٔ ۲۶۰: زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری ...92شمارهٔ ۲۶۱: ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق ن ...93شمارهٔ ۲۶۲: بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن ی ...94شمارهٔ ۲۶۳: ای دل براه عشق ز کونین در گذر 95شمارهٔ ۲۶۴: مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار 96شمارهٔ ۲۶۵: دل و دینم ببرد آن شوخ عیار 97شمارهٔ ۲۶۶: هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر 98شمارهٔ ۲۶۷: فوحدته فی کثرة الکون ظاهر 99شمارهٔ ۲۶۸: از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار 100شمارهٔ ۲۶۹: مائیم بعشق تو میان بسته بزنار 101شمارهٔ ۲۷۰: ای باد صبا ز روی دلدار 102شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر 103شمارهٔ ۲۷۲: آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یا ...104شمارهٔ ۲۷۳: ساقی قدحی بکام ما ریز 105شمارهٔ ۲۷۴: ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز 106شمارهٔ ۲۷۵: من عاشق و رندم و نظرباز 107شمارهٔ ۲۷۶: عاشق دیوانه دل کز غم همه سوزست و ...108شمارهٔ ۲۷۷: دلا در عاشقی می سوز و می ساز 109شمارهٔ ۲۷۸: قصد جانم کرد یار دلنواز 110شمارهٔ ۲۷۹: ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس 111شمارهٔ ۲۸۰: عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس 112شمارهٔ ۲۸۱: در سرم سودای آن یارست و بس 113شمارهٔ ۲۸۲: محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس 114شمارهٔ ۲۸۳: گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش 115شمارهٔ ۲۸۴: دوش یارم جام می آورد و گفت این را ...116شمارهٔ ۲۸۵: اگر چه عاشقیم ورند و قلاش 117شمارهٔ ۲۸۶: تا که دریای قدم آمد بجوش 118شمارهٔ ۲۸۷: دلدار برگرفت نقاب از جمال خویش 119شمارهٔ ۲۸۸: ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خ ...120شمارهٔ ۲۸۹: دلا در عاشقی مردانه می باش 121شمارهٔ ۲۹۰: تا شد سپر بلایش دل درویش 122شمارهٔ ۲۹۱: جفا بگذر و یار با وفا باش 123شمارهٔ ۲۹۲: ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خو ...124شمارهٔ ۲۹۳: از غم عشق تو ما را نیست یکساعت خل ...125شمارهٔ ۲۹۴: شرح درد عشق دارد طول و عرض 126شمارهٔ ۲۹۵: از بردن بار جفا باشد وفا ما را غر ...127شمارهٔ ۲۹۶: راه عاشق نیست ای زاهد غلط 128شمارهٔ ۲۹۷: برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ 129شمارهٔ ۲۹۸: هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الو ...130شمارهٔ ۲۹۹: چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع 131شمارهٔ ۳۰۰: دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ 132شمارهٔ ۳۰۱: گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف 133شمارهٔ ۳۰۲: بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف 134شمارهٔ ۳۰۳: زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف 135شمارهٔ ۳۰۴: وقت کوچ آمد نفیرالطریقست الطریق 136شمارهٔ ۳۰۵: ز جام عشق سرمستم زهی ذوق 137شمارهٔ ۳۰۶: ببحر هست مطلق تا شدم غرق 138شمارهٔ ۳۰۷: عاشقان را دین و مذهب شد وفاق 139شمارهٔ ۳۰۸: خواهی که شود کشف برت سراناالحق 140شمارهٔ ۳۰۹: شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان ...141شمارهٔ ۳۱۰: بر جانان فشان جان را اگر هستی دلا ...142شمارهٔ ۳۱۱: اگر بسعی تو فضل خدای گشت رفیق 143شمارهٔ ۳۱۲: دست و پایی میزنم در راه عشق 144شمارهٔ ۳۱۳: چونکه شهانند گدایان عشق 145شمارهٔ ۳۱۴: بسی تصنیف دیدم در حقایق 146شمارهٔ ۳۱۵: رندیم و قمارباز بی باک 147شمارهٔ ۳۱۶: تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک 148شمارهٔ ۳۱۷: ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ 149شمارهٔ ۳۱۸: آوازه حسن تو گرفتست ممالک 150شمارهٔ ۳۱۹: بریخت ساقی وحدت می محبت پاک 151شمارهٔ ۳۲۰: براه عشق چنان رفت عاشق بی باک 152شمارهٔ ۳۲۱: مائیم نقاب شاهد شنگ 153شمارهٔ ۳۲۲: گر پرده برنداری زان رخ ز جان غمنا ...154شمارهٔ ۳۲۳: جان ما مست می عشقست از روز ازل 155شمارهٔ ۳۲۴: هر زمان نوعی بچشم اهل حال 156شمارهٔ ۳۲۵: درد عشق آمد دوای درد دل 157شمارهٔ ۳۲۶: در کشور جان و ملکت دل 158شمارهٔ ۳۲۷: چو عشقش از دلت گشتست زایل 159شمارهٔ ۳۲۸: زهی بزم و ساقی و حسن و جمال 160شمارهٔ ۳۲۹: ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال 161شمارهٔ ۳۳۰: تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول 162شمارهٔ ۳۳۱: چون خیال وصل جانان هست سودای محال 163شمارهٔ ۳۳۲: بیاکه بی تو ز عمر خودم گرفت ملال 164شمارهٔ ۳۳۳: من که مست جام عشقم از ازل 165شمارهٔ ۳۳۴: واین الاثافی و این الطلال 166شمارهٔ ۳۳۵: همه صورت همه معنی همه حسنی و جمال 167شمارهٔ ۳۳۶: ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم 168شمارهٔ ۳۳۷: ما سالها بکوی ملامت دویده ایم 169شمارهٔ ۳۳۸: ما عاشق و رند و جان فشانیم 170شمارهٔ ۳۳۹: هنگام آن آمد که من این پرده ها را ...171شمارهٔ ۳۴۰: من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم 172شمارهٔ ۳۴۱: ما در دو جهان غیر تو مطلوب ندیدیم 173شمارهٔ ۳۴۲: ما آینه کون و مکان روی تو دیدیم 174شمارهٔ ۳۴۳: مشرق انوار روحانی منم 175شمارهٔ ۳۴۴: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شورید ...176شمارهٔ ۳۴۵: ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ...177شمارهٔ ۳۴۶: در سر همه سودای سر زلف تو دارم 178شمارهٔ ۳۴۷: ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم 179شمارهٔ ۳۴۸: شهباز لامکانم من در مکان نگنجم 180شمارهٔ ۳۴۹: ما عاشق مست آن لقائیم 181شمارهٔ ۳۵۰: ز خود فانی و در عین بقائیم 182شمارهٔ ۳۵۱: غرق بحر وحدتیم، من، من نیم 183شمارهٔ ۳۵۲: گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم 184شمارهٔ ۳۵۳: ما در دو جهان غیر تو دیار ندیدیم 185شمارهٔ ۳۵۴: ما جمله جهان مصحف رخسار تو دیدیم 186شمارهٔ ۳۵۵: من درون درد درمان یافتم 187شمارهٔ ۳۵۶: زنگ دوئی ز آینه دل زدوده ایم 188شمارهٔ ۳۵۷: ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم 189شمارهٔ ۳۵۸: دادیم دل بدست غم عشق آن صنم 190شمارهٔ ۳۵۹: باز از سودای زلفش بی سرو سامان شد ...191شمارهٔ ۳۶۰: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوان ...192شمارهٔ ۳۶۱: رندیم و ملامتی و بدنام 193شمارهٔ ۳۶۲: ما اختیار خویش بدست تو داده ایم 194شمارهٔ ۳۶۳: از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم 195شمارهٔ ۳۶۴: ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم 196شمارهٔ ۳۶۵: حان الرحیل مابر دلدار میرویم 197شمارهٔ ۳۶۶: ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم 198شمارهٔ ۳۶۷: حالیا در بزم وصل دوست جامی میزنم 199شمارهٔ ۳۶۸: ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم 200شمارهٔ ۳۶۹: روی تو به نقشهای محکم 201شمارهٔ ۳۷۰: ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم 202شمارهٔ ۳۷۱: تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم 203شمارهٔ ۳۷۲: من ز تاب آتش عشق تو ناپرواستم 204شمارهٔ ۳۷۳: ما در طریق عشق تو جانباز بوده ایم 205شمارهٔ ۳۷۴: ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی ت ...206شمارهٔ ۳۷۵: بیا ای مرهم درد درونم 207شمارهٔ ۳۷۶: در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم 208شمارهٔ ۳۷۷: بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم 209شمارهٔ ۳۷۸: حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام 210شمارهٔ ۳۷۹: چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم 211شمارهٔ ۳۸۰: زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم 212شمارهٔ ۳۸۱: دو عالم پرتوی از نور ذانم 213شمارهٔ ۳۸۲: بسویت می کشد دل هر زمانم 214شمارهٔ ۳۸۳: ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم 215شمارهٔ ۳۸۴: ما رند خراباتی بی نام و نشانیم 216شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئ ...217شمارهٔ ۳۸۶: ما حسن روی یار زهر روی دیده ایم 218شمارهٔ ۳۸۷: چنان حیران حسن آن نگارم 219شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم 220شمارهٔ ۳۸۹: ز شوق روی جانان آنچنانم 221شمارهٔ ۳۹۰: ما رند خراباتی میخواره و مستیم 222شمارهٔ ۳۹۱: ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ا ...223شمارهٔ ۳۹۲: روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم 224شمارهٔ ۳۹۳: غیر مهر ماه رویی نیست حالی در خور ...225شمارهٔ ۳۹۴: تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم 226شمارهٔ ۳۹۵: چون یار برقص آید من مطربی آغازم 227شمارهٔ ۳۹۶: هر چند براه طلب دوست دویدیم 228شمارهٔ ۳۹۷: چو خراب عشق یارم همگی ز یار گویم 229شمارهٔ ۳۹۸: تا که در دل تخم عشقت کاشتیم 230شمارهٔ ۳۹۹: ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام 231شمارهٔ ۴۰۰: ما حاوی سرکن فکانیم 232شمارهٔ ۴۰۱: من که پیوسته بروی تو چنین حیرانم 233شمارهٔ ۴۰۲: من که در کوی غم عشق تو سرگردانم 234شمارهٔ ۴۰۳: در طریقت سالها در نار محنت سوختیم 235شمارهٔ ۴۰۴: ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام 236شمارهٔ ۴۰۵: مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ا ...237شمارهٔ ۴۰۶: ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا ...238شمارهٔ ۴۰۷: من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسم ...239شمارهٔ ۴۰۸: چونکه بخود نظرکنم، من نه ز جانم و ...240شمارهٔ ۴۰۹: جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم 241شمارهٔ ۴۱۰: تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم 242شمارهٔ ۴۱۱: من مستم و میخوارم گو خلق بدانیدم 243شمارهٔ ۴۱۲: من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عق ...244شمارهٔ ۴۱۳: پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان 245شمارهٔ ۴۱۴: ای صبح تجلی جمالت رخ انسان 246شمارهٔ ۴۱۵: آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان 247شمارهٔ ۴۱۶: ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان 248شمارهٔ ۴۱۷: حسن جان افزای روی او عیان 249شمارهٔ ۴۱۸: رخسار دوست بنگر و حسن و جمال بین 250شمارهٔ ۴۱۹: کردم نثار مقدم عشق تو عقل و دین 251شمارهٔ ۴۲۰: عاشقیم و رند و بی نام و نشان 252شمارهٔ ۴۲۱: آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون 253شمارهٔ ۴۲۲: مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین 254شمارهٔ ۴۲۳: ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقا ...255شمارهٔ ۴۲۴: جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان 256شمارهٔ ۴۲۵: بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان 257شمارهٔ ۴۲۶: چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان 258شمارهٔ ۴۲۷: از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عی ...259شمارهٔ ۴۲۸: آئینه جمال تو شد صورت حسن 260شمارهٔ ۴۲۹: ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من 261شمارهٔ ۴۳۰: جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان 262شمارهٔ ۴۳۱: تا بما دیدی جمال خویشتن 263شمارهٔ ۴۳۲: ای ز آفتاب روی تو روشن جهان جان 264شمارهٔ ۴۳۳: دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان 265شمارهٔ ۴۳۴: هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیا ...266شمارهٔ ۴۳۵: ازمی شوق جمال روی جانان همچو من 267شمارهٔ ۴۳۶: ای ز درک کنه تو عاجز عقول عاقلان 268شمارهٔ ۴۳۷: مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه م ...269شمارهٔ ۴۳۸: ز نار شوق تو ای جان جانان 270شمارهٔ ۴۳۹: الا ای ازمه رویت همه کون و مکان ر ...271شمارهٔ ۴۴۰: رب زدنی حیرة فیکم چه می خواهی بدا ...272شمارهٔ ۴۴۱: در خمار هجر تا کی جان من 273شمارهٔ ۴۴۲: ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیر ...274شمارهٔ ۴۴۳: آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان 275شمارهٔ ۴۴۴: جهانرا حسن رویت داد آئین 276شمارهٔ ۴۴۵: من بسودای تو فارغ گشتم از سودای ک ...277شمارهٔ ۴۴۶: از حد گذشت نوبت هجران جان ستان 278شمارهٔ ۴۴۷: ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن 279شمارهٔ ۴۴۸: واله رخسار جانانست جان عاشقان 280شمارهٔ ۴۴۹: همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شد ...281شمارهٔ ۴۵۰: فی مقامی این کیف، این این 282شمارهٔ ۴۵۱: ای دل بدرد عاشقی مردانه شو، مردان ...283شمارهٔ ۴۵۲: طالب حق را بگو هرزه مپو 284شمارهٔ ۴۵۳: قد تجلی العشق فی کل المجالی فانظر ...285شمارهٔ ۴۵۴: ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو 286شمارهٔ ۴۵۵: ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو 287شمارهٔ ۴۵۶: ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو 288شمارهٔ ۴۵۷: یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز ر ...289شمارهٔ ۴۵۸: ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو 290شمارهٔ ۴۵۹: تا جان ماست مونس خیل خیال تو 291شمارهٔ ۴۶۰: جان ما را نیست در عالم بجز این آر ...292شمارهٔ ۴۶۱: واله و شیداست جانم در هوای عشق تو 293شمارهٔ ۴۶۲: خوی کردم با جفای عشق تو 294شمارهٔ ۴۶۳: جمال یار برانداخت پرده از ناگاه 295شمارهٔ ۴۶۴: منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه 296شمارهٔ ۴۶۵: ای جمال روی تو خورشید تابان آمده 297شمارهٔ ۴۶۶: ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ما ...298شمارهٔ ۴۶۷: یک رو که درصد آینه بینی هرآینه 299شمارهٔ ۴۶۸: معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه 300شمارهٔ ۴۶۹: ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخت ...301شمارهٔ ۴۷۰: رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه 302شمارهٔ ۴۷۱: رویش ببین زلف گرفتار آمده 303شمارهٔ ۴۷۲: ساقی باقی مرا جامی بده 304شمارهٔ ۴۷۳: چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه 305شمارهٔ ۴۷۴: من آفتاب وحدتم تابان بانسان آمده 306شمارهٔ ۴۷۵: ما را چه شک درین که بغیر از تو هی ...307شمارهٔ ۴۷۶: ای پرتو جمالت حسن بتان جانی 308شمارهٔ ۴۷۷: ای مهر آسمان ملاحت خوش آمدی 309شمارهٔ ۴۷۸: چو در بحر توئی مائی است فانی 310شمارهٔ ۴۷۹: اگر در بحر عرفان غرقه گردی 311شمارهٔ ۴۸۰: ای دل تو همیشه در وصالی 312شمارهٔ ۴۸۱: گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی 313شمارهٔ ۴۸۲: دلا در عاشقی برگو چه دیدی 314شمارهٔ ۴۸۳: ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغما ...315شمارهٔ ۴۸۴: چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو ح ...316شمارهٔ ۴۸۵: خدا راای صبا از من دعائی 317شمارهٔ ۴۸۶: تجلی العشق فی کل المجالی 318شمارهٔ ۴۸۷: ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی 319شمارهٔ ۴۸۸: عاشقم برخط و خال و رخ مه سیمائی 320شمارهٔ ۴۸۹: درآبکوی خرابات عشق اگر مردی 321شمارهٔ ۴۹۰: یاسیدی و یا سندی انت منیتی 322شمارهٔ ۴۹۱: سفری قد اخبر عن حضری 323شمارهٔ ۴۹۲: سقانی شرابا من کؤوس المحبة 324شمارهٔ ۴۹۳: تغربت عن داری فیا طول غربتی 325شمارهٔ ۴۹۴: مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی 326شمارهٔ ۴۹۵: اگر زلفین تو پر خم نبودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ