به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجیغزل هاشمارهٔ ۱۷۰: گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلاح

1820عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلاح
کی امید وصل او گردد مقارن با نجاح
رند و مستم بی جمال یار مخمور غمم
بی می دیدار عاشق را نباشد ارتیاح
از خمار کبر و نخوت هست زاهد در عذاب
جز شراب عشق نبود در خور اهل صلاح
ساقی مااز کرم میخانه را در باز کرد
جام می برکف گرفت و گفت رندان را صلاح
از سقیم ربهم جام پیاپی میخورم
نیستم زین عیش خالی در صباح و در رواح
جام وحدت با حریف ساده می نوشم مدام
باده توحید خوردن شد بدور ما مباح
ختم شد بر تو اسیری شرح حسن نوربخش
تا بوصف روی او کردی سخن را افتتاح

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۶۹: جان ما را در ازل دادند با عشق امت ...2شمارهٔ ۱۷۰: گر نداند درد عشق دوست را عاشق فلا ...3شمارهٔ ۱۷۱: با درد عشق جانان درمان چه کار دار ...4شمارهٔ ۱۷۲: از شاهد و می گر خبری هست بگوئید 5شمارهٔ ۱۷۳: دوشم از میخانه پیر میکده آواز داد 6شمارهٔ ۱۷۴: زان پیشتر که دور جهان را مدار بود 7شمارهٔ ۱۷۵: از قید غم جهان شد آزاد 8شمارهٔ ۱۷۶: ساقی چه شد که جمله جهان می پرست ش ...9شمارهٔ ۱۷۷: جانم اسیر دام سر زلف یار شد 10شمارهٔ ۱۷۸: بیا که یار ز رخسار پرده را بگشود 11شمارهٔ ۱۷۹: دل ما وایه روی تو دارد 12شمارهٔ ۱۸۰: ره روانی که راه حق پویند 13شمارهٔ ۱۸۱: عاشق بکوی عشق چو خود را فدی کند 14شمارهٔ ۱۸۲: زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد 15شمارهٔ ۱۸۳: جان ما بربست رخت و سوی جانان میرو ...16شمارهٔ ۱۸۴: چون سوز عشقت پایان ندارد 17شمارهٔ ۱۸۵: چو حسن روی او جلوه گری کرد 18شمارهٔ ۱۸۶: از ما سخن کشف و کرامات مپرسید 19شمارهٔ ۱۸۷: چون از ازل نصیبه ما عشق یار بود 20شمارهٔ ۱۸۸: چون جمال دوست خود را جلوه داد 21شمارهٔ ۱۸۹: یارم چو ز رخ نقاب بگشود 22شمارهٔ ۱۹۰: تا نقاب از مهر رویش دور شد 23شمارهٔ ۱۹۱: هر لحظه بروئی دگر آن روی نماید 24شمارهٔ ۱۹۲: مهر رخسارت ز ذرات جهان پیدا بود 25شمارهٔ ۱۹۳: تا بکفر زلف تو جان مرا اقرار شد 26شمارهٔ ۱۹۴: چو خورشید جمالت روی بنمود 27شمارهٔ ۱۹۵: چو مهر جمال تو در جلوه بود 28شمارهٔ ۱۹۶: خوش وقت عاشقان که بمعشوق همبرند 29شمارهٔ ۱۹۷: آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد 30شمارهٔ ۱۹۸: حسن رخسار تو چون میل نقابی میکند 31شمارهٔ ۱۹۹: یارم اگر جمال نماید چه می شود 32شمارهٔ ۲۰۰: زان پیشتر که کون و مکان را ظهور ب ...33شمارهٔ ۲۰۱: حسن تو جلوه کرد و بعالم عیان شد 34شمارهٔ ۲۰۲: زان روز که روی تو مرا در نظر آمد 35شمارهٔ ۲۰۳: هنوز هست جهان را به نیست مأوابود 36شمارهٔ ۲۰۴: دوش جانم در هوای آن خط و رخسار بو ...37شمارهٔ ۲۰۵: عاشقان تا در میان زنار عشقت بسته ...38شمارهٔ ۲۰۶: نمی دانم بقول حاسدی چند 39شمارهٔ ۲۰۷: معشوق جلوه کرد و دل از عاشقان ربو ...40شمارهٔ ۲۰۸: چون نقاب زلف مشکین از جمال خود گش ...41شمارهٔ ۲۰۹: یار با ما پرتوی از نور روی خود نم ...42شمارهٔ ۲۱۰: چو الطاف الهی رهبر آمد 43شمارهٔ ۲۱۱: چو نار هجر او جان میگدازد 44شمارهٔ ۲۱۲: جان ما را میل دل جستن نشد 45شمارهٔ ۲۱۳: حالیا رفتیم یاران خیرباد 46شمارهٔ ۲۱۴: کاش آن شوخ جفا پیشه وفائی بکند 47شمارهٔ ۲۱۵: من عاشق آن جان و جهانم همه دانند 48شمارهٔ ۲۱۶: دوش یارم پرده از رخسار خود بگشاده ...49شمارهٔ ۲۱۷: با همچو تو یاری نفسی هر که برآرد 50شمارهٔ ۲۱۸: در هوای عشق بازم دل پرواز کرد 51شمارهٔ ۲۱۹: آنها که جهان آینه روی تو دانند 52شمارهٔ ۲۲۰: زان دم که باده خم وحدت بجام شد 53شمارهٔ ۲۲۱: جمال روی تو هرگه نقاب بگشاید 54شمارهٔ ۲۲۲: ای قامت رعنای تو رشک سهی سروبلند 55شمارهٔ ۲۲۳: عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختن ...56شمارهٔ ۲۲۴: مقصود ز عمرم همه سوزست و غم و درد 57شمارهٔ ۲۲۵: دیده ام عالم نمود بود بود 58شمارهٔ ۲۲۶: ز شوقت جمله عالم بیقرارند 59شمارهٔ ۲۲۷: آنان که درد عشق تو برجان گزیده ان ...60شمارهٔ ۲۲۸: جهان رانور رویت روشنی داد 61شمارهٔ ۲۲۹: ساقی جانها شراب ار زانکه زین دستا ...62شمارهٔ ۲۳۰: آنان که ز درد عشق مستند 63شمارهٔ ۲۳۱: عشق چو جور و ستم آغاز کرد 64شمارهٔ ۲۳۲: تا بفن دلربایی آن صنم استاد شد 65شمارهٔ ۲۳۳: هر دل که نه عشق یار دارد 66شمارهٔ ۲۳۴: چو دل در دست عشقش مبتلا شد 67شمارهٔ ۲۳۵: مرا سودای او دیوانه دارد 68شمارهٔ ۲۳۶: کسی کورا غم جانان نباشد 69شمارهٔ ۲۳۷: ساقیا می ده که هشیارم کند 70شمارهٔ ۲۳۸: تا آتش سودای تو در جان من افتاد 71شمارهٔ ۲۳۹: در سینه ما جز غم معشوق مجوئید 72شمارهٔ ۲۴۰: حاجیان حرم وصل لقا یافته اند 73شمارهٔ ۲۴۱: ای بت عشوه ساز من بی تو بسر نمی ش ...74شمارهٔ ۲۴۲: آن هادی ره روان کجا شد 75شمارهٔ ۲۴۳: روی تو بهر شیوه شیدای دگر دارد 76شمارهٔ ۲۴۴: والله لیس غیرک فی عرصة الوجود 77شمارهٔ ۲۴۵: هر کو رخ نیاز برین آستان نهاد 78شمارهٔ ۲۴۶: جام تجلیش که بناگاه میدهند 79شمارهٔ ۲۴۷: اگر مخالف طبع و هواتوانی بود 80شمارهٔ ۲۴۸: شهباز روح قدسی از دام تن جدا شد 81شمارهٔ ۲۴۹: در آرزوی روی تو گشتیم بیقرار 82شمارهٔ ۲۵۰: مستم ز جام عشق و ندارم ز خود خبر 83شمارهٔ ۲۵۱: چون دور شد از حسن رخت پرده انوار 84شمارهٔ ۲۵۲: دیوانه عشق توام و ز عقل و دینم بی ...85شمارهٔ ۲۵۳: مثنوی عین الحیات است ای پسر 86شمارهٔ ۲۵۴: بی شادی وصال تو دل را کجا قرار 87شمارهٔ ۲۵۵: ای از جمال رویت کون و مکان منور 88شمارهٔ ۲۵۶: نهال دوستی را در بر آور 89شمارهٔ ۲۵۷: هرکسی کز لذت درد تو باشد با خبر 90شمارهٔ ۲۵۸: عاشق چشمان مست آن نگار 91شمارهٔ ۲۵۹: ای جمالت رو نموده هر زمان جائی دگ ...92شمارهٔ ۲۶۰: زان کمان ابرو رسد هر دم مرا تیری ...93شمارهٔ ۲۶۱: ای ز خورشید جمالت هر دوعالم غرق ن ...94شمارهٔ ۲۶۲: بر صورت ذرات جهان گشت پدیدار آن ی ...95شمارهٔ ۲۶۳: ای دل براه عشق ز کونین در گذر 96شمارهٔ ۲۶۴: مائیم و کنج خلوت و سودای عشق یار 97شمارهٔ ۲۶۵: دل و دینم ببرد آن شوخ عیار 98شمارهٔ ۲۶۶: هان ای صبا ز لطف بشیراز کن گذر 99شمارهٔ ۲۶۷: فوحدته فی کثرة الکون ظاهر 100شمارهٔ ۲۶۸: از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار 101شمارهٔ ۲۶۹: مائیم بعشق تو میان بسته بزنار 102شمارهٔ ۲۷۰: ای باد صبا ز روی دلدار 103شمارهٔ ۲۷۱: در خرابات آمدم دوشینه هنگام سحر 104شمارهٔ ۲۷۲: آمد برون ز خانه بصد ناز و عشوه یا ...105شمارهٔ ۲۷۳: ساقی قدحی بکام ما ریز 106شمارهٔ ۲۷۴: ای عشق چاره ساز جگر سوز دلنواز 107شمارهٔ ۲۷۵: من عاشق و رندم و نظرباز 108شمارهٔ ۲۷۶: عاشق دیوانه دل کز غم همه سوزست و ...109شمارهٔ ۲۷۷: دلا در عاشقی می سوز و می ساز 110شمارهٔ ۲۷۸: قصد جانم کرد یار دلنواز 111شمارهٔ ۲۷۹: ای نموده شاهد حسن تو رو درهر لباس 112شمارهٔ ۲۸۰: عاشق روی توام بهر چه می ترسم زکس 113شمارهٔ ۲۸۱: در سرم سودای آن یارست و بس 114شمارهٔ ۲۸۲: محرم بزم وصالت کی شود هر بوالهوس 115شمارهٔ ۲۸۳: گر شیخ شهر بود و گر پیر می فروش 116شمارهٔ ۲۸۴: دوش یارم جام می آورد و گفت این را ...117شمارهٔ ۲۸۵: اگر چه عاشقیم ورند و قلاش 118شمارهٔ ۲۸۶: تا که دریای قدم آمد بجوش 119شمارهٔ ۲۸۷: دلدار برگرفت نقاب از جمال خویش 120شمارهٔ ۲۸۸: ای مسلمانان پشیمانم من از کردار خ ...121شمارهٔ ۲۸۹: دلا در عاشقی مردانه می باش 122شمارهٔ ۲۹۰: تا شد سپر بلایش دل درویش 123شمارهٔ ۲۹۱: جفا بگذر و یار با وفا باش 124شمارهٔ ۲۹۲: ای دل بکوی نیستی چون خاک پست و خو ...125شمارهٔ ۲۹۳: از غم عشق تو ما را نیست یکساعت خل ...126شمارهٔ ۲۹۴: شرح درد عشق دارد طول و عرض 127شمارهٔ ۲۹۵: از بردن بار جفا باشد وفا ما را غر ...128شمارهٔ ۲۹۶: راه عاشق نیست ای زاهد غلط 129شمارهٔ ۲۹۷: برقص آمد جهان ز آهنگ حافظ 130شمارهٔ ۲۹۸: هرکه عاشق شد بباید گفت جان را الو ...131شمارهٔ ۲۹۹: چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع 132شمارهٔ ۳۰۰: دارم ز درد عشق تو بر دل هزار داغ 133شمارهٔ ۳۰۱: گر بگرد کعبه کوی تو باشد یک طواف 134شمارهٔ ۳۰۲: بگرفت صیت حسن تو از قاف تا بقاف 135شمارهٔ ۳۰۳: زان غمزه ناوکی بمن آید ز هر طرف 136شمارهٔ ۳۰۴: وقت کوچ آمد نفیرالطریقست الطریق 137شمارهٔ ۳۰۵: ز جام عشق سرمستم زهی ذوق 138شمارهٔ ۳۰۶: ببحر هست مطلق تا شدم غرق 139شمارهٔ ۳۰۷: عاشقان را دین و مذهب شد وفاق 140شمارهٔ ۳۰۸: خواهی که شود کشف برت سراناالحق 141شمارهٔ ۳۰۹: شاه و گدا یکسان بود بر درگه سلطان ...142شمارهٔ ۳۱۰: بر جانان فشان جان را اگر هستی دلا ...143شمارهٔ ۳۱۱: اگر بسعی تو فضل خدای گشت رفیق 144شمارهٔ ۳۱۲: دست و پایی میزنم در راه عشق 145شمارهٔ ۳۱۳: چونکه شهانند گدایان عشق 146شمارهٔ ۳۱۴: بسی تصنیف دیدم در حقایق 147شمارهٔ ۳۱۵: رندیم و قمارباز بی باک 148شمارهٔ ۳۱۶: تا جامه هستی ز غم عشق نشد پاک 149شمارهٔ ۳۱۷: ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ 150شمارهٔ ۳۱۸: آوازه حسن تو گرفتست ممالک 151شمارهٔ ۳۱۹: بریخت ساقی وحدت می محبت پاک 152شمارهٔ ۳۲۰: براه عشق چنان رفت عاشق بی باک 153شمارهٔ ۳۲۱: مائیم نقاب شاهد شنگ 154شمارهٔ ۳۲۲: گر پرده برنداری زان رخ ز جان غمنا ...155شمارهٔ ۳۲۳: جان ما مست می عشقست از روز ازل 156شمارهٔ ۳۲۴: هر زمان نوعی بچشم اهل حال 157شمارهٔ ۳۲۵: درد عشق آمد دوای درد دل 158شمارهٔ ۳۲۶: در کشور جان و ملکت دل 159شمارهٔ ۳۲۷: چو عشقش از دلت گشتست زایل 160شمارهٔ ۳۲۸: زهی بزم و ساقی و حسن و جمال 161شمارهٔ ۳۲۹: ای حسن جان فزای تو خورشید بی زوال 162شمارهٔ ۳۳۰: تا کرد شاه عشق بملک دلم نزول 163شمارهٔ ۳۳۱: چون خیال وصل جانان هست سودای محال 164شمارهٔ ۳۳۲: بیاکه بی تو ز عمر خودم گرفت ملال 165شمارهٔ ۳۳۳: من که مست جام عشقم از ازل 166شمارهٔ ۳۳۴: واین الاثافی و این الطلال 167شمارهٔ ۳۳۵: همه صورت همه معنی همه حسنی و جمال 168شمارهٔ ۳۳۶: ای کنایت ز سر کوی تو جنات نعیم 169شمارهٔ ۳۳۷: ما سالها بکوی ملامت دویده ایم 170شمارهٔ ۳۳۸: ما عاشق و رند و جان فشانیم 171شمارهٔ ۳۳۹: هنگام آن آمد که من این پرده ها را ...172شمارهٔ ۳۴۰: من بحسنت ز ازل واله و شیدا بودم 173شمارهٔ ۳۴۱: ما در دو جهان غیر تو مطلوب ندیدیم 174شمارهٔ ۳۴۲: ما آینه کون و مکان روی تو دیدیم 175شمارهٔ ۳۴۳: مشرق انوار روحانی منم 176شمارهٔ ۳۴۴: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق شورید ...177شمارهٔ ۳۴۵: ماز تاب حسن او شیدا و حیران گشته ...178شمارهٔ ۳۴۶: در سر همه سودای سر زلف تو دارم 179شمارهٔ ۳۴۷: ماز عشق یار دردل آتشی افروختیم 180شمارهٔ ۳۴۸: شهباز لامکانم من در مکان نگنجم 181شمارهٔ ۳۴۹: ما عاشق مست آن لقائیم 182شمارهٔ ۳۵۰: ز خود فانی و در عین بقائیم 183شمارهٔ ۳۵۱: غرق بحر وحدتیم، من، من نیم 184شمارهٔ ۳۵۲: گه مست و بیخبر ز می صاف وحدتیم 185شمارهٔ ۳۵۳: ما در دو جهان غیر تو دیار ندیدیم 186شمارهٔ ۳۵۴: ما جمله جهان مصحف رخسار تو دیدیم 187شمارهٔ ۳۵۵: من درون درد درمان یافتم 188شمارهٔ ۳۵۶: زنگ دوئی ز آینه دل زدوده ایم 189شمارهٔ ۳۵۷: ای جمال جان فزایت وایه جان و دلم 190شمارهٔ ۳۵۸: دادیم دل بدست غم عشق آن صنم 191شمارهٔ ۳۵۹: باز از سودای زلفش بی سرو سامان شد ...192شمارهٔ ۳۶۰: ای عاشقان ای عاشقان من عاشق دیوان ...193شمارهٔ ۳۶۱: رندیم و ملامتی و بدنام 194شمارهٔ ۳۶۲: ما اختیار خویش بدست تو داده ایم 195شمارهٔ ۳۶۳: از عشق تو مامعتکف کوی نیازیم 196شمارهٔ ۳۶۴: ما عاشق دیوانه و سرمست لقائیم 197شمارهٔ ۳۶۵: حان الرحیل مابر دلدار میرویم 198شمارهٔ ۳۶۶: ما بر امید وصل تو خلوت نشین شدیم 199شمارهٔ ۳۶۷: حالیا در بزم وصل دوست جامی میزنم 200شمارهٔ ۳۶۸: ما دین و دل فدای غم یار کرده ایم 201شمارهٔ ۳۶۹: روی تو به نقشهای محکم 202شمارهٔ ۳۷۰: ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم 203شمارهٔ ۳۷۱: تجلی جمالش را اگر آئینه شد عالم 204شمارهٔ ۳۷۲: من ز تاب آتش عشق تو ناپرواستم 205شمارهٔ ۳۷۳: ما در طریق عشق تو جانباز بوده ایم 206شمارهٔ ۳۷۴: ای ماه رو ای ماه رو من عاشق روی ت ...207شمارهٔ ۳۷۵: بیا ای مرهم درد درونم 208شمارهٔ ۳۷۶: در طریقت ره روانرا رهنمائی میکنم 209شمارهٔ ۳۷۷: بدلداری و دلجوئی درآمد عاقبت یارم 210شمارهٔ ۳۷۸: حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه ام 211شمارهٔ ۳۷۹: چون بفضل حق رهی در ملکت جان یافتم 212شمارهٔ ۳۸۰: زین دام تن گهی که چو شهباز برپرم 213شمارهٔ ۳۸۱: دو عالم پرتوی از نور ذانم 214شمارهٔ ۳۸۲: بسویت می کشد دل هر زمانم 215شمارهٔ ۳۸۳: ما در ازل بعشق تو افسانه بوده ایم 216شمارهٔ ۳۸۴: ما رند خراباتی بی نام و نشانیم 217شمارهٔ ۳۸۵: چو از روز ازل رندی و قلاشی است آئ ...218شمارهٔ ۳۸۶: ما حسن روی یار زهر روی دیده ایم 219شمارهٔ ۳۸۷: چنان حیران حسن آن نگارم 220شمارهٔ ۳۸۸: دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم 221شمارهٔ ۳۸۹: ز شوق روی جانان آنچنانم 222شمارهٔ ۳۹۰: ما رند خراباتی میخواره و مستیم 223شمارهٔ ۳۹۱: ما از غم تو بی سر و سامان نشسته ا ...224شمارهٔ ۳۹۲: روشن ز ماه روی تو شد منزل دلم 225شمارهٔ ۳۹۳: غیر مهر ماه رویی نیست حالی در خور ...226شمارهٔ ۳۹۴: تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم 227شمارهٔ ۳۹۵: چون یار برقص آید من مطربی آغازم 228شمارهٔ ۳۹۶: هر چند براه طلب دوست دویدیم 229شمارهٔ ۳۹۷: چو خراب عشق یارم همگی ز یار گویم 230شمارهٔ ۳۹۸: تا که در دل تخم عشقت کاشتیم 231شمارهٔ ۳۹۹: ای یافته ز پرتو رویت جهان نظام 232شمارهٔ ۴۰۰: ما حاوی سرکن فکانیم 233شمارهٔ ۴۰۱: من که پیوسته بروی تو چنین حیرانم 234شمارهٔ ۴۰۲: من که در کوی غم عشق تو سرگردانم 235شمارهٔ ۴۰۳: در طریقت سالها در نار محنت سوختیم 236شمارهٔ ۴۰۴: ازآن می تا بنوشیدم دو سه جام 237شمارهٔ ۴۰۵: مبداء خلقت بامر کن فکان من بوده ا ...238شمارهٔ ۴۰۶: ای عاشقان، ای عاشقان، من جسمهارا ...239شمارهٔ ۴۰۷: من ذات بحت مطلقم، هم وصف و هم اسم ...240شمارهٔ ۴۰۸: چونکه بخود نظرکنم، من نه ز جانم و ...241شمارهٔ ۴۰۹: جانا ز درد عشق تو چون من فغان کنم 242شمارهٔ ۴۱۰: تا بنای عاشقی در کاینات انداختیم 243شمارهٔ ۴۱۱: من مستم و میخوارم گو خلق بدانیدم 244شمارهٔ ۴۱۲: من مست عشقم،زاهدا با ما مگو از عق ...245شمارهٔ ۴۱۳: پیداست حسن دوست ز ذرات کن فکان 246شمارهٔ ۴۱۴: ای صبح تجلی جمالت رخ انسان 247شمارهٔ ۴۱۵: آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان 248شمارهٔ ۴۱۶: ای اسیران غم عشق تو آزاد از جهان 249شمارهٔ ۴۱۷: حسن جان افزای روی او عیان 250شمارهٔ ۴۱۸: رخسار دوست بنگر و حسن و جمال بین 251شمارهٔ ۴۱۹: کردم نثار مقدم عشق تو عقل و دین 252شمارهٔ ۴۲۰: عاشقیم و رند و بی نام و نشان 253شمارهٔ ۴۲۱: آفتاب روی تو تابان شد از ذرات کون 254شمارهٔ ۴۲۲: مرآت روی دوست نظرکن جهان ببین 255شمارهٔ ۴۲۳: ای دل ار معشوق جویی باش یار عاشقا ...256شمارهٔ ۴۲۴: جلوه معشوق دیدم در لقای عاشقان 257شمارهٔ ۴۲۵: بس غریب و طرفه افتادست حال عاشقان 258شمارهٔ ۴۲۶: چون روی تو بنمود جمال از رخ جانان 259شمارهٔ ۴۲۷: از جمله ذرات جهان مهر جمالت شد عی ...260شمارهٔ ۴۲۸: آئینه جمال تو شد صورت حسن 261شمارهٔ ۴۲۹: ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من 262شمارهٔ ۴۳۰: جز دیدن دیدار تو ای سرو خرامان 263شمارهٔ ۴۳۱: تا بما دیدی جمال خویشتن 264شمارهٔ ۴۳۲: ای ز آفتاب روی تو روشن جهان جان 265شمارهٔ ۴۳۳: دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان 266شمارهٔ ۴۳۴: هر تار زلف سرکشت کفر دگر کرده عیا ...267شمارهٔ ۴۳۵: ازمی شوق جمال روی جانان همچو من 268شمارهٔ ۴۳۶: ای ز درک کنه تو عاجز عقول عاقلان 269شمارهٔ ۴۳۷: مهر وصلت گر نتابد بر دلم ای ماه م ...270شمارهٔ ۴۳۸: ز نار شوق تو ای جان جانان 271شمارهٔ ۴۳۹: الا ای ازمه رویت همه کون و مکان ر ...272شمارهٔ ۴۴۰: رب زدنی حیرة فیکم چه می خواهی بدا ...273شمارهٔ ۴۴۱: در خمار هجر تا کی جان من 274شمارهٔ ۴۴۲: ز خلوتخانه وحدت چو بنهادی قدم بیر ...275شمارهٔ ۴۴۳: آتش عشق درزدی در دل و جان عاشقان 276شمارهٔ ۴۴۴: جهانرا حسن رویت داد آئین 277شمارهٔ ۴۴۵: من بسودای تو فارغ گشتم از سودای ک ...278شمارهٔ ۴۴۶: از حد گذشت نوبت هجران جان ستان 279شمارهٔ ۴۴۷: ای حسن تو ظاهر شده برصورت احسن 280شمارهٔ ۴۴۸: واله رخسار جانانست جان عاشقان 281شمارهٔ ۴۴۹: همچو خاک ره بعشقش خوار می باید شد ...282شمارهٔ ۴۵۰: فی مقامی این کیف، این این 283شمارهٔ ۴۵۱: ای دل بدرد عاشقی مردانه شو، مردان ...284شمارهٔ ۴۵۲: طالب حق را بگو هرزه مپو 285شمارهٔ ۴۵۳: قد تجلی العشق فی کل المجالی فانظر ...286شمارهٔ ۴۵۴: ما چون بعشق روی تو کردیم دل گرو 287شمارهٔ ۴۵۵: ای منور هر دو عالم ز آفتاب روی تو 288شمارهٔ ۴۵۶: ای هر دوکون لمعه از نور ذات تو 289شمارهٔ ۴۵۷: یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز ر ...290شمارهٔ ۴۵۸: ای دل دیوانه ام حیران حسن روی تو 291شمارهٔ ۴۵۹: تا جان ماست مونس خیل خیال تو 292شمارهٔ ۴۶۰: جان ما را نیست در عالم بجز این آر ...293شمارهٔ ۴۶۱: واله و شیداست جانم در هوای عشق تو 294شمارهٔ ۴۶۲: خوی کردم با جفای عشق تو 295شمارهٔ ۴۶۳: جمال یار برانداخت پرده از ناگاه 296شمارهٔ ۴۶۴: منم ز شوق جمال تو مست و دیوانه 297شمارهٔ ۴۶۵: ای جمال روی تو خورشید تابان آمده 298شمارهٔ ۴۶۶: ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ما ...299شمارهٔ ۴۶۷: یک رو که درصد آینه بینی هرآینه 300شمارهٔ ۴۶۸: معشوق اگر بجانب عاشق کند نگاه 301شمارهٔ ۴۶۹: ای جمالت پرتوی برهر دو کون انداخت ...302شمارهٔ ۴۷۰: رویت چو آفتابی پیدا بود همیشه 303شمارهٔ ۴۷۱: رویش ببین زلف گرفتار آمده 304شمارهٔ ۴۷۲: ساقی باقی مرا جامی بده 305شمارهٔ ۴۷۳: چون عشق سراسیمه درآمد بمیانه 306شمارهٔ ۴۷۴: من آفتاب وحدتم تابان بانسان آمده 307شمارهٔ ۴۷۵: ما را چه شک درین که بغیر از تو هی ...308شمارهٔ ۴۷۶: ای پرتو جمالت حسن بتان جانی 309شمارهٔ ۴۷۷: ای مهر آسمان ملاحت خوش آمدی 310شمارهٔ ۴۷۸: چو در بحر توئی مائی است فانی 311شمارهٔ ۴۷۹: اگر در بحر عرفان غرقه گردی 312شمارهٔ ۴۸۰: ای دل تو همیشه در وصالی 313شمارهٔ ۴۸۱: گر جلوه کنان یک نفسی پیش من آئی 314شمارهٔ ۴۸۲: دلا در عاشقی برگو چه دیدی 315شمارهٔ ۴۸۳: ببرد آخر دل و دینم بغارت ترک یغما ...316شمارهٔ ۴۸۴: چون جهانرا پیش جانان نیست یک جو ح ...317شمارهٔ ۴۸۵: خدا راای صبا از من دعائی 318شمارهٔ ۴۸۶: تجلی العشق فی کل المجالی 319شمارهٔ ۴۸۷: ز تاب آتش شوقت شدم مجنون و شیدایی 320شمارهٔ ۴۸۸: عاشقم برخط و خال و رخ مه سیمائی 321شمارهٔ ۴۸۹: درآبکوی خرابات عشق اگر مردی 322شمارهٔ ۴۹۰: یاسیدی و یا سندی انت منیتی 323شمارهٔ ۴۹۱: سفری قد اخبر عن حضری 324شمارهٔ ۴۹۲: سقانی شرابا من کؤوس المحبة 325شمارهٔ ۴۹۳: تغربت عن داری فیا طول غربتی 326شمارهٔ ۴۹۴: مظهر کل ظهورش گرنه نفس ماستی 327شمارهٔ ۴۹۵: اگر زلفین تو پر خم نبودی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ