کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ازپرتو جمال تو عالم منورست
    وزسنبلت مشام دل و جان معطرست
    این جرم خور که جمله جهان روشن ازویست
    یک ذره ز پرتو آن روی انورست
    سلطان حسن روی ترا ملک هر دو کون
    بی لشگر و سپاه عجایب مسخرست
    غایت نداشت جلوه رویت از آن سبب
    هر دم بجلوه دگر و حسن دیگرست
    در تاب رفت زلف تو سرها بباد داد
    بازش ز پیچ و تاب چه آشوب در سرست
    چشمت بقصد کشتن من غمزه تیز کرد
    یارب که این چه ترکک بیرحم کافرست
    عقل بلند پایه بدرگاه شاه عشق
    هرگز نگشت محرم و چون حلقه بردرست
    کس با خودی نیافت ببزم وصال راه
    زیرا جناب وصل ازین پایه برترست
    در دام فتنه جان اسیری ز چیست گفت
    گفتم کزان سلاسل زلف معنبرست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha