اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۶: ازپرتو جمال تو عالم منورست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازپرتو جمال تو عالم منورست وزسنبلت مشام دل و جان معطرست این جرم خور که جمله جهان روشن ازویست یک ذره ز پرتو آن روی انورست سلطان حسن روی ترا ملک هر دو کون بی لشگر و سپاه عجایب مسخرست غایت نداشت جلوه رویت از آن سبب هر دم بجلوه دگر و حسن دیگرست در تاب رفت زلف تو سرها بباد داد بازش ز پیچ و تاب چه آشوب در سرست چشمت بقصد کشتن من غمزه تیز کرد یارب که این چه ترکک بیرحم کافرست عقل بلند پایه بدرگاه شاه عشق هرگز نگشت محرم و چون حلقه بردرست کس با خودی نیافت ببزم وصال راه زیرا جناب وصل ازین پایه برترست در دام فتنه جان اسیری ز چیست گفت گفتم کزان سلاسل زلف معنبرست اسیری لاهیجی