کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای در انوار جمالت گشته شیدا شیخ و شاب
    ذره وار از مهر رویت عاشقان در اضطراب
    همچو شمع از سوز دل گریان همه شب تا بروز
    سالها بودم که تا رویش بدیدم بی نقاب
    جان دهد دل از برای بوسه لعل لبش
    چون کند تشنه است از آن، جان می دهدازبهرآب
    چشم مستش تا بدام آرد دل خلق جهان
    همچو صیادان جادو خویش را کرده بخواب
    جان بسودای خیال آن دهان و زلف باز
    دل نهد بر هیچ و آنکه میرود در پیچ و تاب
    مغرب جانهاست کویش چون برآمد ماه من
    زان قیامت خاست کز مغرب برآمد آفتاب
    در میان ما و دلبر نیست حاجب جز رقیب
    کاشکی یک لحظه میدیدیم رویش بی حجاب
    مشک را گر نسبتی با زلف او کردم چه شد
    نه خطا کردم که گفتم چین زلفش مشکناب
    چون اسیری هر که شد در بند زلف ماه روی
    از سیه بختی بود آشفته حال و بس خراب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha