کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صیت جمال روی تو عالم فروگرفت
    حسنت جهان گرفت و بوجه نکو گرفت
    زاهد که منع عاشق دیوانه می نمود
    رویت چو دید آتش عشقش درو گرفت
    بی پرده تاب حسن و جمالش کسی نداشت
    زان رو نقاب مائی ما را برو گرفت
    غلمان و حور را بنظر کی درآورد
    هر دل که با جمال رخ یار خو گرفت
    (چون وایه دلم همه دم شاهد و می است
    از توبه دست شستم و جام و سبو گرفت)
    (تا از نقاب زلف جمالش نمود رو
    سودای زلف او همه جان موبمو گرفت)
    (گویند از چه جان اسیری مشوش است)
    (آشفتگی ز زلف پریشان او گرفت)

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha