کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دلم ز شوق رخت بی سرو سامان است
    جان ز سودای سر زلف تو سرگردانست
    عالم از پرتو حسن تو نماید روشن
    همه ذرات ز مهر رخ تو تابانست
    بخدا هرکه دلیلی طلبد گو بخود آ
    یار پیداست چه محتاج دگر برهانست
    وه چه رخسار و چه حسنست و چه ناز و شیوه
    که دل و جان جهان جمله درو حیرانست
    هر زمان تازه جمالی بنماید رخ دوست
    زانکه حسن رخ او بیحد و بی پایانست
    شاهد حسن تو از پرده ذرات جهان
    چون عیان گشت نگویی که چرا پنهانست
    هرکه صاحب نظر آمد چو اسیری بیند
    که جهان پرتو خورشید رخ جانانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha