اسیری لاهیجی
غزل ها
شمارهٔ ۶۷: دلم ز شوق رخت بی سرو سامان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم ز شوق رخت بی سرو سامان است جان ز سودای سر زلف تو سرگردانست عالم از پرتو حسن تو نماید روشن همه ذرات ز مهر رخ تو تابانست بخدا هرکه دلیلی طلبد گو بخود آ یار پیداست چه محتاج دگر برهانست وه چه رخسار و چه حسنست و چه ناز و شیوه که دل و جان جهان جمله درو حیرانست هر زمان تازه جمالی بنماید رخ دوست زانکه حسن رخ او بیحد و بی پایانست شاهد حسن تو از پرده ذرات جهان چون عیان گشت نگویی که چرا پنهانست هرکه صاحب نظر آمد چو اسیری بیند که جهان پرتو خورشید رخ جانانست اسیری لاهیجی