کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره

    تا مرد نظر باشی نی مردم نظاره

    ای عاشق الاهو ز استاره بگیر این خو

    خورشید چو درتابد فانی شود استاره

    آن‌ها که قوی دستند دست تو چرا بستند

    زیرا تو کنون طفلی وین عالم گهواره

    چون در سخن‌ها سفت و الارض مهادا گفت

    ای میخ زمین گشته وز شهر دل آواره

    ای بنده شیر تن هستی تو اسیر تن

    دندان خرد بنما نعمت خور همواره

    تا طفل بود سلطان دایه کندش زندان

    تا شیر خورد ز ایشان نبود شه میخواره

    از سنگ سبو ترسد اما چو شود چشمه

    هر لحظه سبو آید تازان به سوی خاره

    گوید که اگر زین پس او بشکندم شادم

    جان داد مرا آبش یک باره و صد باره

    گر در ره او مردم هم زنده بدو گردم

    خود پاره دهم او را تا او کندم پاره

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha