کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی

    کله جویی نیابی سر چه شیرین است بی‌خویشی

    چو افتادی تو در دامش چو خوردی باده جامش

    برون آیی نیابی در چه شیرین است بی‌خویشی

    مترس آخر نه مردی تو بجنب آخر نمردی تو

    بده آن زر به سیمین بر چه شیرین است بی‌خویشی

    چرا تو سرد و برف آیی فنا شو تا شگرف آیی

    غم هستی تو کمتر خور چه شیرین است بی‌خویشی

    در این منگر که در دامم که پر گشت است این جامم

    به پیری عمر نو بنگر چه شیرین است بی‌خویشی

    چه هشیاری برادر هی ببین دریای پر از می

    مسلمان شو تو ای کافر چه شیرین است بی‌خویشی

    نمود آن زلف مشکینش که عنبر گشت مسکینش

    زهی مشک و زهی عنبر چه شیرین است بی‌خویشی

    بیا ای یار در بستان میان حلقه مستان

    به دست هر یکی ساغر چه شیرین است بی‌خویشی

    یکی شه بین تو بس حاضر به جمله روح‌ها ناظر

    ز بی‌خویشی از آن سوتر چه شیرین است بی‌خویشی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha