کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو یقین شده‌ست دل را که تو جان جان جانی

    بگشا در عنایت که ستون صد جهانی

    چو فراق گشت سرکش بزنی تو گردنش خوش

    به قصاص عاشقانت که تو صارم زمانی

    چو وصال گشت لاغر تو بپرورش به ساغر

    همه چیز را به پیشت خورشی است رایگانی

    به حمل رسید آخر به سعادت آفتابت

    که جهان پیر یابد ز تو تابش جوانی

    چه سماع‌هاست در جان چه قرابه‌های ریزان

    که به گوش می‌رسد زان دف و بربط و اغانی

    چه پر است این گلستان ز دم هزاردستان

    که ز های و هوی مستان تو می از قدح ندانی

    همه شاخه‌ها شکفته ملکان قدح گرفته

    همگان ز خویش رفته به شراب آسمانی

    برسان سلام جانم تو بدان شهان ولیکن

    تو کسی به هش نیابی که سلامشان رسانی

    پشه نیز باده خورده سر و ریش یاوه کرده

    نمرود را به دشنه ز وجود کرده فانی

    چو به پشه این رساند تو بگو به پیل چه دهد

    چه کنم به شرح ناید می جام لامکانی

    ز شراب جان پذیرش سگ کهف شیرگیرش

    که به گرد غار مستان نکند به جز شبانی

    چو سگی چنین ز خود شد تو ببین که شیر شرزه

    چو وفا کند چه یابد ز رحیق آن اوانی

    تبریز مشرقی شد به طلوع شمس دینی

    که از او رسد شرارت به کواکب معانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha