کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    رضیت بما قسم‌الله لی

    و فوضت امری دلی خالقی

    لقد احسن‌الله فیما مضی

    کذالک یحسن فیما بقی

    ایا ساقی جان هر متقی

    بگردان چو مردان، می راوقی

    بخر جان و دلرا ز اندیشها

    که بر جانها حاکم مطلقی

    بهشت رخت گر تجلی کند

    نه دوزخ بماند، نه در وی شقی

    اگر تو گریزی ز ما، سابقی

    ور از تو گریزیم، تولا حقی

    میان شب و روز فرقی نماند

    چو ماهت نه غربیست، نی مشرقی

    به صد لابه مخمور را می دهی

    کی دیدست ساقی بدین مشفقی؟!

    شراب سخن بخش رقاص کن

    که گردد کلوخ از تفش منطقی

    چو حق گول جستست و قلب سلیم

    دلا زیرکی می‌کنی؟ احمقی

    ز فکرت دل و جان گر آرام داشت

    چرا رفت در سکر و در موسقی؟!

    تو تنها چرایی اگر خوش خویی؟!

    تو عذرا چرایی اگر وامقی؟!

    جعل وش ز گل خویشتن در کشی

    همان چرک می‌کش، بدان لایقی

    همه خارکس دان، اگر پادشاست

    بجز خار خار، و غم عاشقی

    خمش کن، ببین حق را فتح باب

    چهددر فکرت نکتهٔ مغلقی؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha