مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۱۲۹: رضیت بما قسمالله لی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رضیت بما قسم الله لی و فوضت امری دلی خالقی لقد احسن الله فیما مضی کذالک یحسن فیما بقی ایا ساقی جان هر متقی بگردان چو مردان، می راوقی بخر جان و دلرا ز اندیشها که بر جانها حاکم مطلقی بهشت رخت گر تجلی کند نه دوزخ بماند، نه در وی شقی اگر تو گریزی ز ما، سابقی ور از تو گریزیم، تولا حقی میان شب و روز فرقی نماند چو ماهت نه غربیست، نی مشرقی به صد لابه مخمور را می دهی کی دیدست ساقی بدین مشفقی؟! شراب سخن بخش رقاص کن که گردد کلوخ از تفش منطقی چو حق گول جستست و قلب سلیم دلا زیرکی می کنی؟ احمقی ز فکرت دل و جان گر آرام داشت چرا رفت در سکر و در موسقی؟! تو تنها چرایی اگر خوش خویی؟! تو عذرا چرایی اگر وامقی؟! جعل وش ز گل خویشتن در کشی همان چرک می کش، بدان لایقی همه خارکس دان، اگر پادشاست بجز خار خار، و غم عاشقی خمش کن، ببین حق را فتح باب چهددر فکرت نکتهٔ مغلقی؟! مولانا بلخی