کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون زخمه رجا را بر تار می‌کشانی

    کاهل روان ره را در کار می‌کشانی

    ای عشق چون درآیی در لطف و دلربایی

    دامان جان بگیری تا یار می‌کشانی

    ایمن کنی تو جان را کوری رهزنان را

    دزدان نقد دل را بر دار می‌کشانی

    سوداییان جان را از خود دهی مفرح

    صفراییان زر را بس زار می‌کشانی

    مهجور خارکش را گلزار می‌نمایی

    گلروی خارخو را در خار می‌کشانی

    موسی خاک رو را بر بحر می‌نشانی

    فرعون بوش جو را در عار می‌کشانی

    موسی عصا بگیرد تا یار خویش سازد

    ماری کنی عصا را چون مار می‌کشانی

    چون مار را بگیرد یابد عصای خود را

    این نعل بازگونه هموار می‌کشانی

    آن کو در آتش افتد راهش دهی به آبی

    و آن کو در آب آید در نار می‌کشانی

    ای دل چه خوش ز پرده سرمست و باده خورده

    سر را برهنه کرده دستار می‌کشانی

    ما را مده به غیری تا سوی خود کشاند

    ما را تو کش ازیرا شهوار می‌کشانی

    تا یار زنده باشد کوهی کنی تو سدش

    چون در غمش بکشتی در غار می‌کشانی

    خاموش و درکش این سر خوش خامشانه می‌خور

    زیرا که چون خموشی اسرار می‌کشانی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha