کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی

    ز بامداد پگه می‌زند یکی رایی

    چگونه آه نگویم که آتشی بفروخت

    که از پگه دل من گشت آتش افزایی

    فسون ناله بخوانم بر اژدهای غمش

    که آتشست دم او و ناله سقایی

    عجب که دوش کجا بوده است این دل من

    که بر رخ دل من هست تازه صفرایی

    به سوی جسم چو خاکسترم میا گستاخ

    که زیر اوست یکی آتشی و دریایی

    به خوی آتش او من همی‌روم ای یار

    به حیله‌ها و به تزویرها و هیهایی

    ز دردمیدن عشقش دلم شکست آورد

    که عشق را دم تندست و دل چو سرنایی

    به جست و جوی وصالش دل مراست به عشق

    چه آتشین طلبی و چه آهنین پایی

    حدیث آتش گویم ز شمس تبریزی

    که تا ز تابش نورش رسد به هر جایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha