مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف ه ، ی
غزل شمارهٔ ۳۰۹۶: ز بامداد دلم میجهد به سودایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بامداد دلم می جهد به سودایی ز بامداد پگه می زند یکی رایی چگونه آه نگویم که آتشی بفروخت که از پگه دل من گشت آتش افزایی فسون ناله بخوانم بر اژدهای غمش که آتشست دم او و ناله سقایی عجب که دوش کجا بوده است این دل من که بر رخ دل من هست تازه صفرایی به سوی جسم چو خاکسترم میا گستاخ که زیر اوست یکی آتشی و دریایی به خوی آتش او من همی روم ای یار به حیله ها و به تزویرها و هیهایی ز دردمیدن عشقش دلم شکست آورد که عشق را دم تندست و دل چو سرنایی به جست و جوی وصالش دل مراست به عشق چه آتشین طلبی و چه آهنین پایی حدیث آتش گویم ز شمس تبریزی که تا ز تابش نورش رسد به هر جایی مولانا بلخی