کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی

    سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی

    هر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش است

    گوهر دیده و دل جانی و جان افزایی

    نه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت است

    شش جهت را چه کنم در دل خون پالایی

    سر فروکن که از آن روز که رویت دیدم

    دل و جان مست شد و عقل و خرد سودایی

    هر کی او عاشق جسم است ز جان محروم است

    تلخ آید شکر اندر دهن صفرایی

    ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی

    کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی

    آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری

    کوه‌ها را جهت ذره شدن می‌سایی

    چه لطیفی و ز آغاز چنان جباری

    چه نهانی و عجب این که در این غوغایی

    گر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیر

    ور بگیری تو مرا بخت نوم افزایی

    صورت عشق تویی صورت ما سایه تو

    یک دمم زشت کنی باز توام آرایی

    می‌نماید که مگر دوش به خوابت دیدم

    که من امروز ندارم به جهان گنجایی

    ساربانا بمخوابان شتر این منزل نیست

    همرهان پیش شدستند که را می‌پایی

    هین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زند

    شعله دم می‌زند این دم تو چه می‌فرمایی

    شمس تبریز چو در شمس فلک درتابد

    تابش روز شود از وی نابینایی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha