کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه حریصی که مرا بی‌خور و بی‌خواب کنی

    درکشی روی و مرا روی به محراب کنی

    آب را در دهنم تلختر از زهر کنی

    زهره‌ام را ببری در غم خود آب کنی

    سوی حج رانی و در بادیه‌ام قطع کنی

    اشتر و رخت مرا قسمت اعراب کنی

    گه ببخشی ثمر و زرع مرا خشک کنی

    گه به بارانش همی سخره سیلاب کنی

    چون ز دام تو گریزم تو به تیرم دوزی

    چون سوی دام روم دست به مضراب کنی

    باادب باشم گویی که برو مست نه‌ای

    بی ادب گردم تو قصه آداب کنی

    گر بباری تو چو باران کرم بر بامم

    هر دو چشمم ز نم و قطره چو میزاب کنی

    گه عزلت تو بگویی که چو رهبان گشتی

    گه صحبت تو مرا دشمن اصحاب کنی

    گر قصب وار نپیچم دل خود در غم تو

    چون قصب پیچ مرا هالک مهتاب کنی

    در توکل تو بگویی که سبب سنت ماست

    در تسبب تو نکوهیدن اسباب کنی

    باز جان صید کنی چنگل او درشکنی

    تن شود کلب معلم تش بی‌ناب کنی

    زرگر رنگ رخ ما چو دکانی گیرد

    لقب زرگر ما را همه قلاب کنی

    من که باشم که به درگاه تو صبح صادق

    هست لرزان که مباداش که کذاب کنی

    همه را نفی کنی بازدهی صد چندان

    دی دهی و به بهارش همه ایجاب کنی

    بزنی گردن انجم تو به تیغ خورشید

    بازشان هم تو فروز رخ عناب کنی

    چو خمش کرد بگویی که بگو و چو بگفت

    گوییش پس تو چرا فتح چنین باب کنی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha