کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی

    ما تلخ شدیم و تو در کان شکر رفتی

    نوری که بدو پرد جان از قفس قالب

    در تو نظری کرد او در نور نظر رفتی

    رفتی تو از این پستی در شادی و در مستی

    آن سوی زبردستی گر زیر و زبر رفتی

    مانند خیالی تو هر دم به یکی صورت

    زین شکل برون جستی در شکل دگر رفتی

    امروز چو جانستی در صدر جنانستی

    از دور قمر رستی بالای قمر رفتی

    اکنون ز تن گریان جانا شده‌ای عریان

    چون ترک کله کردی وز بند کمر رفتی

    از نان شده‌ای فارغ وز منت خبازان

    وز آب شدی فارغ کز تف جگر رفتی

    نانی دهدت جانان بی‌معده و بی‌دندان

    آبی دهدت صافی زان بحر که دررفتی

    از جان شریف خود وز حال لطیف خود

    بفرست خبر زیرا در عین خبر رفتی

    ور ز آنک خبر ندهی دانم که کجاهایی

    در دامن دریایی چون در و گهر رفتی

    هان ای سخن روشن درتاب در این روزن

    کز گوش گذر کردی در عقل و بصر رفتی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha