کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خداوندا زکات شهریاری

    ز من مگذر شتاب ار مهر داری

    هلا آهسته‌تر ای برق سوزان

    که شد چشمم ز تو ابر بهاری

    نمی‌تاند نظر کاندر رکابت

    رسد در گرد مرکب از نزاری

    عنان درکش پیاده پروری کن

    که خورشیدی و عالم بی‌تو تاری

    جدایی نیست این تلخی نزع است

    گلوی ما به هجران می‌فشاری

    چو سایه می‌دود جان در پی تو

    گذشت از سایه جان در بی‌قراری

    به روی او دلا بس باده خوردی

    بدین تلخی از آن رو در خماری

    چه باشد ای جمالت ساقی جان

    خماری را به رحمت سر بخاری

    نه دست من گرفتی عهد کردی

    که ما را تا قیامت دست یاری

    ز دست عهد تو از دست رفتم

    به جان تو که دست از من نداری

    کی یارد با تو دیگر عهد کردن

    که تو سنگین دلی بی‌زینهاری

    تو خیره کشتری یا چشم مستت

    که بر خسته دلانش می‌گماری

    حدیث چشم تو گفتم دلم رفت

    به دریای فنا و جان سپاری

    دل من رفت عشقت را بقا باد

    در اقبال و مراد و کامکاری

    بزی ای عشق بهر عاشقان را

    ابد تا کارشان را می‌گذاری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha